روانشناسی اعصاب و روان انسان
علوم اعصاب رفتاری مطالعه می کند که چگونه عملکردهای مغز از طریق فرآیندهای عصبی بر رفتارهای ما تأثیر می گذارد. هدف آن تبیین پدیده های شناختی با استفاده از اصول نوروبیولوژی، روانشناسی، آمار و فلسفه است. تمرکز اصلی بر درک حالات ذهنی مانند انگیزه، یادگیری، حافظه، ادراک، توجه، تصمیم گیری، احساسات و هوش است. عصبشناسان رفتاری اغلب آزمایشهایی را با حیوانات یا شرکتکنندگان انسانی انجام میدهند تا این جنبهها را بررسی کنند.
عصب شناسی حسی بر پردازش و ادغام اطلاعات دریافتی از طریق گیرنده های حسی در سیستم عصبی تمرکز دارد. این حوزه از مطالعه مسیرهای فیزیولوژیکی درگیر در حس، ادراک، درد، چشایی، لمس، شنوایی، بینایی، تعادل و کنترل حرکت را بررسی میکند. موضوعات کلیدی شامل نحوه پاسخ انواع مختلف نورون ها به محرک های مختلف، چگونگی این پاسخ به تجربیات حسی پیچیده و همچنین عوامل موثر بر قابلیت اطمینان و دقت اطلاعات حسی است. دانشمندان با بررسی نحوه تعامل ورودیهای حسی با سایر نواحی مغز، به دنبال کشف مفاهیم اساسی مربوط به آگاهی، خودآگاهی و پاسخهای احساسی هستند.
عصب روانشناسی یک علم کاربردی است که از اصول روانشناسی شناختی، تکنیک های تجربی و روش های تصویربرداری عملکردی برای کشف فرآیندهای ذهنی در سطح عصبی استفاده می کند. اهداف آن شامل درک چگونگی تأثیر تغییرات ساختاری در مغز انسان بر شناخت، تصمیمگیری، تواناییهای یادگیری، شکلگیری حافظه، تنظیم خلق و خو، ویژگیهای شخصیتی، اکتساب زبان و بیان عاطفی است. محققان از روشهای مختلفی مانند مطالعات تصویربرداری عصبی با استفاده از ابزارهایی مانند توموگرافی گسیل پوزیترون (PET)، تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI)، تصویربرداری تانسور انتشار (DTI) و تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال (TMS)، در کنار آزمایشهای آزمایشگاهی انجام شده در شرایط کنترلشده استفاده میکنند. تمرکز عصبروانشناسان در ایجاد آزمایشهای دقیق، ارزیابی تفاوتهای فردی، ارائه راهنمایی برای برنامههای آموزشی و توانبخشی، شناسایی علل بالقوه تأخیرها و اختلالات رشد عصبی، و مشارکت در تصمیمگیریهای سیاست عمومی مرتبط با آموزش، آمادگی نیروی کار، برنامهریزی مراقبتهای بهداشتی و جانبازان است. خدمات پشتیبانی در رابطه با آلبرت انیشتین، چه زمانی وضعیت او به عنوان یک نگرانی پزشکی شناخته شد؟ بیثباتی ذهنی او در دوران کودکی از حدود پنج سالگی، مدت کوتاهی پس از تشخیص فلج اطفال در سال 1895، به طور عمومی مورد تایید قرار گرفت .
مطالعه روانشناسی مغز و اعصابباکتری ها معمولاً مستقیماً در شروع علائم عصبی نقش ندارند. با این حال، برخی از عفونت های باکتریایی می توانند به طور غیر مستقیم بر سلامت مغز از طریق تعامل با سلول های ایمنی، عوامل غدد درون ریز، وضعیت مواد مغذی و میکروبیوتای محیطی تأثیر بگذارند. در برخی موارد، سموم باکتریایی تولید شده توسط فلور ساکن روده یا سویه های بیماری زا می توانند سیستم عصبی مرکزی (CNS) را از طریق مکانیسم هایی از جمله التهاب، استرس اکسیداتیو و تغییرات در مسیرهای انتقال سیگنال تحت تاثیر قرار دهند که در صورت عدم درمان می تواند منجر به عوارض عصبی شود. در زیر کاوشی از این ارتباط و اهمیت آنها در رابطه با پیامدهای عصبی ارائه شده است:
1. محور روده-مغزی و التهاب: تعامل بین دستگاه گوارش و مغز به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است زیرا نقش مهمی در تنظیم هموستاز و حفظ رفاه فیزیولوژیکی کلی دارد. دیس بیوز مزمن روده، که با تغییر ترکیب و فراوانی میکروارگانیسم ها مشخص می شود، با اختلالات متابولیک متعدد، بیماری های خود ایمنی و افزایش خطر ابتلا به بیماری های عصبی مانند بیماری آلزایمر (AD) و ام اس (MS) مرتبط است.
- تغییر میکروبیوتای روده و التهاب: مطالعات مشاهدهای نشان میدهد که تغییر به سمت جوامع باکتریایی روده کمتر مطلوب، ناشی از عادات غذایی، وضعیت تغذیهای و استعدادهای ژنتیکی، منجر به افزایش سطح ماکروفاژهای اطراف عروقی میشود که نقش مهمی در ترویج التهاب روده دارند. به نظر می رسد که این پاسخ التهابی با کاهش بقای سلول های عصبی و تکثیر موازی است، که در نهایت به آسیب شناسی عصبی در جمعیت های آسیب دیده کمک می کند.
- لیپوپلی ساکارید و سیتوکین های باکتریایی: لیپید میکروبی A (MLA) که عمدتاً در باکتری های گرم مثبت یافت می شود و آنالوگ های آن که از غذاهای تخمیر شده مانند ماست و کلم ترش آزاد می شوند، می توانند به اپسونسایت های موجود در سلول های ایمنی متصل شوند و منجر به آسیب بافتی شوند. سیتوکین های ترشح شده توسط باکتری های آلوده مانند IL-1β، IL-6 و TNFα نیز با تعدیل سنتز انتقال دهنده های عصبی، انتقال سیگنال و آپوپتوز اثرات قوی بر ایمنی میزبان دارند. قرار گرفتن مداوم در معرض التهاب با درجه پایین ممکن است در نتیجه منجر به سمیت عصبی ظریفی شود که بر عملکردهایی مانند یادگیری و حافظه، تنظیم خلق و خو و هماهنگی تأثیر می گذارد.
2. کمبود مواد مغذی و توزیع نادرست انرژی: برخی از کمبودهای رایج ریزمغذیها که برای سلامت مغز خطرناک هستند، عبارتند از آهن، ویتامین B12، روی، سلنیوم و اسیدهای چرب امگا 3. دریافت ناکافی این مواد معدنی می تواند عملکرد طبیعی بسیاری از انتقال دهنده های عصبی ضروری را مختل کند و در نتیجه حساسیت به عفونت و تخریب عصبی را افزایش دهد. علاوه بر این، تغذیه نامناسب میتواند رشد و تکامل مغز را محدود کند، تعداد نورونها را کاهش دهد و فرآیندهای میلینسازی لازم برای حمل و نقل آکسونی را مختل کند، که همگی ممکن است به علائم عصبی کمک کنند.
- اضافه بار آهن و استرس اکسیداتیو: جذب بیش از حد آهن می تواند منجر به هموکروماتوز شود، جایی که آهن اضافی (III) در رگ ها و سلول های خونی محیطی تجمع می یابد و در نتیجه باعث کاهش دسترسی به اکسیژن، استرس اکسیداتیو و افزایش آسیب پذیری در برابر آسیب DNA ناشی از اکسیدان می شود. استرس اکسیداتیو می تواند یکپارچگی نورون ها را مختل کند، در انتقال عصبی اختلال ایجاد کند و پیشرفت بیماری های دژنراتیو مانند AD و MS را تسریع کند.
- کمبود ویتامین B12 و اسیدوری متیل مالونیک: ویتامین B12 به عنوان کوآنزیم برای بسیاری از فرآیندهای بیولوژیکی مهم برای تعادل ردوکس، سنتز انتقال دهنده های عصبی و ترمیم DNA عمل می کند. کمبود یا سوء جذب می تواند منجر به کم کاری تیروئید، اختلال در تقسیم سلولی و کاهش مهاجرت و تمایز عصبی شود. اسیدوری متیل مالونیک، یکی دیگر از پیامدهای کمبود B12، زمانی اتفاق میافتد که بدن نتواند هموسیستئین کافی تولید کند، که باعث تجمع متانول در مغز میشود و به طور بالقوه باعث تشنجهای صرعی و اختلالات عصبی میشود.
3. عفونت های باکتریایی بیماری زا و سمیت عصبی: برخی از عوامل عفونی در ایجاد تظاهرات عصبی دخیل هستند، اگرچه پیوندهای علّی مستقیم نامشخص است. نمونه هایی از این عفونت های باکتریایی شامل کلستریدیوم دیفیسیل (CD)، سالمونلا انتریکا و غیره است .
تصور می شود عوامل زیر به طور قابل توجهی در بروز و شدت مشکلات مختلف عصبی نقش دارند که شامل علل اولیه و ثانویه مربوط به بیماری های مزمن گوارشی، کمبود مواد مغذی و عفونت های باکتریایی بیماری زا می شود. این بررسی جامع جنبه های کلیدی را برجسته می کند که بر تعامل پیچیده بین تأثیرات محیطی و ژنتیکی بر رشد و عملکرد عصبی تأکید می کند:
1. ژنتیک: پلی مورفیسم ها و جهش های ژنتیکی ارثی می توانند افراد را مستعد فنوتیپ های عصبی خاص کنند و آنها را در برابر علل مختلف مرتبط با شرایط ارثی آسیب پذیرتر کند. به عنوان مثال، ژنهای خاصی که پروتئینهای دخیل در بیان کانال یونی، تولید نوروتروفین، عملکرد گیرنده انتقالدهنده عصبی، و مسیر تجمع تاو را کد میکنند، بهعنوان اهداف بالقوه برای مداخلات درمانی با هدف قرار دادن اختلالات عصبی شناسایی شدهاند. این یافتهها اهمیت درک معماری ژنتیکی را در شناسایی افراد در معرض خطر و طراحی درمانهای هدفمند با هدف حفظ تواناییهای شناختی، کاهش سندرم نورون حرکتی یا به تاخیر انداختن پیشرفت بیماریهای عصبی نشان میدهد.
2. عوامل محیطی: قرار گرفتن در معرض شرایط محیطی نامطلوب در اوایل زندگی با ایجاد و پیشرفت چندین اختلال عصبی مرتبط است. در اینجا ما ارتباطهای کلیدی مربوط به تغذیه، میکروبیوم روده و عفونتها را بررسی میکنیم، در حالی که تشخیص میدهیم که سایر عوامل خارجی مانند تروما، مواد شیمیایی و تشعشع نیز ممکن است به عوارض عصبی کمک کنند.
- تغذيه: سوء تغذيه، به ويژه به دليل سوء تغذيه ناشي از سوء تغذيه يا محدوديت دسترسي به غذاي سالم، تهديدات قابل توجهي براي رشد عصبي و شناختي به همراه دارد. همانطور که قبلا ذکر شد، دریافت ناکافی مواد مغذی ضروری، از جمله آهن، ویتامین B12، روی، سلنیوم و اسیدهای چرب امگا 3، می تواند منجر به اختلال در سنتز انتقال دهنده های عصبی، کاهش اتصال نورون ها، کاهش رشد آکسون و تاخیر در بلوغ مغز شود. علاوه بر این، سوءتغذیه اغلب همراه با بیماریهای همراه مانند HIV/AIDS، مالاریا و عفونتهای مرتبط با سوءتغذیه است که نیاز به حمایت جهانی تغذیه در دوران کودکی را برجسته میکند و بار جهانی کوتاهقدی قابل پیشگیری و هدر رفتن را برطرف میکند.
- میکروبیوم روده: تغییر ترکیب و تنوع میکروبیوتای روده انسان به عنوان عامل اصلی چاقی، دیابت نوع 2، بیماری های قلبی عروقی، اختلال عملکرد اتونومیک و اختلالات عصبی مانند اختلال طیف اوتیسم (ASD) و بیماری آلزایمر (AD) ظاهر شده است. دیس بیوز مزمن روده، که با رشد بیش از حد باکتری های مضر و از دست دادن باکتری های مفید مشخص می شود، با اختلال در پاسخ های ایمنی، التهاب، تخریب عصبی و شرایط عصبی روانی مرتبط است. برعکس، سلامت مطلوب روده از میکروبهای عملکردی روده پشتیبانی میکند که بقای عصبی، رشد و ارتباط را در مغز از طریق سیگنالهای نوروپپتید Y (NPY) ارتقا میدهند. حفظ یک میکروبیوتای روده متعادل و متنوع، نویدبخش بهبود عملکرد عصبی شناختی و کاهش خطر اختلالات عصبی است.
- عوامل عفونی: انواع مختلفی از عوامل عفونی، اعم از ویروس ها و باکتری ها، دارای ظرفیت ایجاد تظاهرات عصبی در گروه های سنی و محیط های بالینی هستند. نمونه های رایج عبارتند از مننژیت مننگوکوکی، سندرم گیلن باره، آنسفالیت ویروس نیل غربی، بیماری لایم، بیماری کروتسفلد-ژاکوب، و گاستریت مرتبط با هلیکوباکتر پیلوری و بیماری زخم پپتیک (HPyLUD). عفونت های طولانی مدت یا شدید می توانند باعث ایجاد آبشارهای التهابی شوند، پاسخ های ایمنی ذاتی را فعال کنند، انتقال دهنده های عصبی مضر را آزاد کنند و تولید ترکیبات عصبی را تحریک کنند. علاوه بر این، عفونتهای باکتریایی پایدار، که قبل از تولد به دست میآیند یا از طریق وراثت عمودی منتقل میشوند، میتوانند منجر به عواقب طولانیمدت عصبی از آسیب مغزی مرتبط با عفونت تا شرایط عصبی مزمن مانند زوال عقل مرتبط با HIV و سندرم عقب ماندگی روانی حرکتی پس از زایمان شوند.
3. تغییرات اپی ژنتیکی: تغییرات در توالیهای DNA غیرکدکننده، که به آن اپی ژنتیک گفته میشود، ممکن است بر بیان ژن بدون تغییر توالی ژنومی زیرین تأثیر بگذارد. تغییرات اپی ژنتیکی ممکن است در دوران بارداری، اوایل کودکی، پیری یا پس از قرار گرفتن در معرض استرس رخ دهد.
چه مواردی مشکلات عصبی را افزایش می دهد ؟