نژاد پرستی چیست و از کجا نشأت گرفته
نژادپرستی به تعصب یا تبعیض نسبت به افراد بر اساس نژاد آنها اشاره دارد. این شامل خصومت، ترس و نفرت نسبت به گروه های قومی خاص است. افرادی که درگیر نژادپرستی میشوند، معمولاً به دلیل ویژگیهای بیولوژیکی مانند رنگ پوست، بافت مو، زبان، فرهنگ و آداب و رسوم، از سوی افرادی که تصور میکنند متفاوت از آنها هستند، احساس خطر میکنند.
منشاء تبعیض نژادی می تواند در فرهنگ ها و دوره های زمانی متفاوت باشد، اما چندین منبع مشترک وجود دارد. یکی از اولین نمونه های شناخته شده تبعیض نژادی سیستماتیک به مصر باستان در حدود سال 332 قبل از میلاد باز می گردد، زمانی که فرعون آخناتون در توطئه ای علیه ملکه نیمه یهودی خود نفرتاری نقش داشت. اگرچه این حادثه ممکن است به طور مستقیم به جدایی نژادی گسترده مانند شیوه های مدرن منجر نشده باشد، اما آغاز تنش های اجتماعی بین نژادها بود.
در اروپا در قرون وسطی، یهودیان با محدودیتهای متعددی مواجه بودند و اغلب هدف تغییر دین، تبعید یا مرگ قرار میگرفتند. این تجربیات به خصومت و کینه عمیق در میان جمعیتهای مختلف اروپایی کمک کرد. ظهور هویت ملی در این دوره نیز نقش بسزایی در ایجاد فضاهایی برای ستم و بی اعتمادی نژادی داشت.
در ایالات متحده، قوانین جیم کرو که پس از جنگ داخلی آمریکا اجرا شد، به عنوان نماد قدرتمندی از اختلاف نژادی عمل کرد. قوانینی که مدارس، رستورانها و امکانات عمومی جدا شده را الزامی میکند، موانعی ایجاد میکند که شهروندان سیاهپوست را به حاشیه رانده میکند و در عین حال به جوامع سفیدپوست امتیاز میدهد. علاوه بر این، تلاشهای کوکلوکس کلان برای ترویج عدم تحمل نژادی بیشتر به احساسات ضد سیاهپوستان در سراسر جنوب ایالات متحده دامن زد.
در طول جنگ جهانی دوم، سیاستهای آلمان برای ترویج "پاکیت نژادی" منجر به هولوکاست - نسل کشی تقریباً یک میلیون یهودی، سایر اقلیتها و اعضای روشنفکران لهستانی، روسی و اوکراینی شد. این رویداد غم انگیز جهان را در معرض پیامدهای ویرانگر خشونت جمعی و خطرات ناشی از اشکال شدید تعصب نژادی و تعصب قرار داد.امروزه، بسیاری از جنبه های ساختار اجتماعی همچنان الگوهای تاریخی تبعیض نژادی را منعکس می کند. نابرابریهای سیستمی در سیستمهای آموزش، اشتغال، مسکن و عدالت کیفری وجود دارد که منجر به مبارزات مداوم برای برابری و حقوق بشر میشود. همانطور که ما به دنبال پرداختن به این مسائل هستیم، درک ریشه های آنها به ما کمک می کند تا راه حل های موثرتری برای کاهش آسیب های بعدی ناشی از تبعیض نژادی ایجاد کنیم.
منشأ نژاد پرستینژادپرستی در واقع نقش مهمی در تداوم کنترل و تسلط در میان جمعیت های مختلف در زمان و مکان دارد. با نگرش منفی یا مطلوب به افراد با پیشینه های قومی خاص به دلیل کلیشه ها، تعصبات و اعمال تبعیض آمیز، افراد می توانند موقعیت خود را حفظ کنند و تجربیات خود را سرکوب کنند و در عین حال از مزایای ساختاری و سیستمی ارائه شده توسط افرادی که دارای ویژگی های مشابه هستند بهره مند شوند. در اینجا چندین نکته کلیدی وجود دارد که نشان می دهد چگونه نژادپرستی به کنترل و تسلط کمک می کند:
1. شکل گیری سلسله مراتب اجتماعی: قشربندی نژادی روابط قدرت را در جوامع شکل می دهد. کسانی که به برتری ذاتی نژادهای خاص اعتقاد دارند ممکن است گروههای فرودست مانند آمریکاییهای آفریقاییتبار، بومیان آمریکا و لاتین تبارها را دارای ارزش، ظرفیت یا پتانسیل کمتری بدانند. این سوگیریها نظم اجتماعی را ایجاد میکنند که با تمرکز امتیازات و طرد شدن مشخص میشود و نابرابریهای موجود را تشدید میکند.
2. سرکوب حقوقی و سیاسی: در طول تاریخ، دولت ها از ایدئولوژی نژادپرستانه برای توجیه اقداماتی مانند لینچ، سلب حق رای، آپارتاید، و سایر اشکال محدودیت قانونی علیه گروه های اقلیت استفاده کرده اند. سیاست هایی که برای کاهش نفوذ و حضور نژادهای خاص در نظر گرفته شده است، اغلب منجر به افزایش نظارت و دستکاری توسط رژیم های استبدادی می شود که در نهایت به مقاومت و پایداری کمک می کند.
3. نابرابری های اقتصادی: وقتی افراد نژاد را بیش از هر چیز دیگری در اولویت قرار می دهند، منجر به آسیب های اقتصادی می شود که آمریکایی های آفریقایی تبار، آمریکایی های آسیایی، لاتین تبارها و سایر گروه های اقلیت نژادی با آن مواجه هستند. شکاف تبعیضآمیز دستمزد، دسترسی محدود به اعتبار، کاهش فرصتهای شغلی، و سایر پیامدهای منفی ناشی از تعصب نژادی به طور جمعی به چالشهای اجتماعی-اقتصادی گستردهتر کمک میکنند.
4. آموزش و پاک کردن آگاهی: حذف صداهای متنوع از برنامه های درسی و کتاب های درسی مدارس، کلیشه های نژادی را تقویت می کند و توانایی دانش آموزان را برای همدردی با کسانی که با شرایط حاشیه ای روبرو هستند کاهش می دهد. برنامههای ستایش مدارس که به جای فراگیری به دستاوردها پاداش میدهند، تنها در صورتی چرخه نژادپرستی را تشدید میکنند که مشارکت افراد رنگین پوست در تاریخ، فرهنگ و رشد فکری را نپذیرند.
5. جنایات خشونت آمیز و تروریسم: اضطراب های نژادی افراد را به سمت اقدامات تجاوزکارانه سوق می دهد، مانند پروفایل های نژادی، قربانی شدن از جنایات نفرت، و اقدامات تروریستی که جوامع مهاجر را هدف قرار می دهد. نژادپرستی با دامن زدن به ترس و پارانویا، تحریک تنفر، ارتکاب اعمال شنیع و کاشت هرج و مرج را برای افراط گرایان آسان تر می کند.
6. نمایندگی قانونی و حمایت: چارچوب های قانونی ناکافی که پیرامون تبعیض نژادی طراحی شده اند، گروه های تحت تأثیر نامتناسب را قادر می سازد تا در دسترسی به خدمات، دفاع از منافع خود و به دست آوردن محاکمه عادلانه با مشکلاتی مواجه شوند. زنان رنگین پوست، به ویژه زنان سیاه پوست، اغلب به دلیل هنجارهای جنسیتی سیستماتیک و انتظارات مردسالارانه مرتبط با نژادشان، بارهای بیشتری را متحمل می شوند.
درک این موضوع که نژادپرستی باعث تاب آوری، تفرقه و بی ثباتی می شود، مستلزم پرداختن به علل ریشه ای در سطوح مختلف است - از رفتار فردی و سیستم های اعتقادی گرفته تا سیاست های ساختاری و روابط بین المللی. درگیر شدن در گفتوگوهایی درباره نژاد، تنوع، شمول و عدالت اجتماعی به ما امکان میدهد تا مفروضات عمیق را به چالش بکشیم و تغییرات معنادار را به سمت جوامع عادلانهتر ترویج کنیم.
نژاد پرستی عامل تسلط و کنترلمفهوم نژادپرستی عمیقاً در تاریخ، فرهنگ و مناظر سیاسی-اجتماعی ملل مختلف جا افتاده است. هر کشوری با مجموعه ای از عوامل منحصر به فرد خود مواجه است که تنش های نژادی را افزایش می دهد یا تشدید می کند، و برخی از کشورها توانسته اند از طریق تلاش های استراتژیک، قوانین، آموزش و مشارکت اجتماعی بر تعصبات تاریخی غلبه کنند. در زیر به تشریح مظاهر نژادپرستی که در کشورهای منتخب یافت میشود، نمونههای شناخته شده سوء استفاده سیستماتیک و جنبشهای قابل توجهی را که به دنبال رسیدگی به مسائل نژادی هستند، برجسته میکنم:
ایالات متحده:
1. قوانین جیم کرو (1870-1965): جداسازی و مسکن نژادی به مدارس دولتی، تأسیسات دولتی، حمل و نقل و مشاغل گسترش یافت، که منجر به تبعیض گسترده علیه شهروندان آفریقایی آمریکایی و سایرینی که «فرقتر» تلقی میشوند، شد.
2. لینچ و خشونت نژادی دسته جمعی: مجازات های سنتی شامل لینچ کردن بود که در دوران بازسازی پس از پایان جنگ داخلی، زمانی که مردان سیاهپوست به دنبال اتهامات نادرست فعالیت های مجرمانه مورد خشونت قرار گرفتند، رایج شد.
3. ادغام نژادی اجباری: پس از جنگ جهانی دوم، قانون حقوق مدنی در سال 1964 حذف تبعیض نژادی در اماکن عمومی و موسسات آموزشی را اجباری کرد، اما نتوانست به برابری کامل دست یابد. قانون حقوق رای در سال 1965 متعاقباً برای حمایت از حقوق رای دادن اقلیت ها در مناطقی که در معرض سرکوب رأی دهندگان تلقی می شوند، ایجاد شد.
4. نژادپرستی سیستمیک در اجرای قانون: شیوه های پلیسی مغرضانه، از جمله تیراندازی پلیس به آمریکایی های آفریقایی تبار غیرمسلح، منعکس کننده الگوهای دیرینه اختلاف نژادی ناشی از نابرابری های تاریخی، کمبود منابع برای آموزش پلیس، و برتری مداوم سفیدپوستان است.
5. سازمان ها و ابتکارات مدافع: نمونه های قابل توجه عبارتند از کنفرانس رهبری مسیحیان جنوبی (SCLC)، که در سال 1957 تأسیس شد، که اعتراضاتی را علیه تبعیض نژادی سازماندهی کرد، و NAACP، که در سال 1901 تشکیل شد، به مبارزه با نابرابری نژادی با استفاده از ابزارهای غیر خشونت آمیز اختصاص داشت. امروزه، بسیاری از گروههای فعال مردمی به حمایت از عدالت اجتماعی و عقبنشینی از تبعیض نژادی ادامه میدهند.
برزیل:
1. برده داری و استعمار: برزیل در طول گذشته استعماری خود نقض قابل توجهی از حقوق بشر را تجربه کرد که شامل کار اجباری، استثمار و بدرفتاری با مردم بومی بود. اگرچه قانون اساسی برزیل به رسمیت شناخته بود که تلاشهای لغو در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد، اما بردهداری تا زمان رهایی ملی به رهبری گتولیو وارگاس در سال 1932 ادامه داشت.
2. جنبشهای ضد نژادپرستی: در سالهای اخیر نابرابریهای نژادی به رسمیت شناخته شدهاند، با اتحادهای قابل توجهی که بین آفریقایی-برزیلیها و سایر گروههای اقلیت شکل گرفته است که در جهت بهبود شرایط زندگی، فرصتهای شغلی و مشارکت مدنی تلاش میکنند.
چین (PRC):
1. تعصب تاریخی: نگرش های تعصب آمیز نسبت به چینی هان، مسلمانان اویغور و سایر گروه های اقلیت همچنان ادامه دارد که منجر به انزوای اجتماعی، تبعیض و محدودیت در آزادی بیان و اجتماع می شود.
2. سیاست های ملی گرایانه: سیاست های دولتی مقتدر تحت حاکمیت کمونیست ها گاهی اوقات خارجی ها و مهاجرانی را هدف قرار می دهند که به عنوان تهدیدی برای هویت و حاکمیت چین تلقی می شوند.
هند:
1. جنایات انجام شده در دوران استعمار بریتانیا: قتل عام های گسترده، مصادره زمین، و ایجاد ذخایر برای کاست های برنامه ریزی شده و قبایل برنامه ریزی شده منجر به آشفتگی شدید اجتماعی-سیاسی برای جوامع بومی شد.
2. مبارزات دالیت ها: دالیت ها علیرغم اینکه بخشی از جمعیت هندو بودند، با تبعیض مذهبی، وضعیت طبقه پایین تر و دسترسی محدود به فرصت ها مواجه بودند که منجر به مبارزات مداوم برای برابری طبقات و حقوق محفوظات شد.
3. شهرنشینی سریع: نرخ بالای مهاجرت و شهرنشینی در هند، جمعیت های آسیب پذیر را در معرض افزایش خشونت، تبعیض و طرد اجتماعی قرار می دهد.
آفریقای جنوبی:
1. نقض حقوق بشر: از آپارتاید تا دوران پس از آپارتاید، نژادپرستی سیستماتیک به نسل کشی، خشونت با انگیزه قومی و نابرابری شدید ثروت منجر شد که منجر به نرخ بالای مرگ و میر نوزادان، سلامت ضعیف و چندپارگی اجتماعی شد.
آیا نژاد پرستی در حال حاضر وجود دارد؟امروزه نژادپرستی در اشکال مختلف و در زمینه های فرهنگی گوناگون وجود دارد، علیرغم پیشرفت در چارچوب های قانونی، اقدامات سیاسی و پیشرفت اجتماعی. در حالی که اذعان به این امر ضروری است که جنایات تاریخی نیاز به پرداختن دارند، درک این موضوع که نژادپرستی همچنان ادامه دارد نیازمند رویکردی ظریف با توجه به پیچیدگی و تنوع آن است. در اینجا چندین جنبه از نژادپرستی وجود دارد که همچنان مرتبط هستند:
1. رفتار متفاوت بر اساس نژاد یا منشاء قومی: مواردی از اقدامات تبعیض آمیز، مانند شیوه های استخدام، محرومیت از اعتبار، جداسازی مسکن، موانع شغلی، و قلدری در مدرسه، تداوم نژادپرستی را در جامعه مدرن نشان می دهد. این تجربیات به عمیق تر شدن نابرابری های اجتماعی کمک می کند و افراد را از دستیابی به پتانسیل های خود باز می دارد.
2. سیاست و سیستم های انتخاباتی: دو قطبی شدن سیاسی مداوم را می توان به تعصب نژادی در استراتژی های مبارزات انتخاباتی، پوشش رسانه ای و میزان مشارکت در رأی گیری در میان برخی جمعیت شناختی نسبت داد. به عنوان مثال، در بسیاری از کشورهای دموکراتیک، رنگین پوستان در به دست آوردن نمایندگی و حفظ مسئولیت در ساختارهای حکومتی با چالش هایی روبرو هستند که چرخه های محرومیت را بیشتر تقویت می کند.
3. ننگ اجتماعی و سلامت روان: مطالعات نشان می دهد که خطر ابتلا به علائم افسردگی، اختلالات مصرف مواد، اقدام به خودکشی و آسیب های روانی ناشی از تعامل با اعضای نژادهای مختلف افزایش می یابد. چنین حوادثی بر اهمیت مداخلات با تمرکز بر کاهش کلیشههای مضر و ترویج همدلی و تفاهم در میان همه جوامع تأکید میکند.
4. محدودیت های چارچوب قانونی: حتی اگر گام هایی در جهت شناسایی بی عدالتی نژادی برداشته شده است، اعمال قوانین موجود اغلب کوتاهی می کند. نظامهای حقوقی کنونی ممکن است به اندازه کافی به سوگیریها رسیدگی نکنند، حمایت یکسانی را تحت قانون قائل شوند و افراد را در قبال اعمال تبعیضآمیز مسئول بدانند. علاوه بر این، پروفایل نژادی در حوزه های مختلف، از جمله پلیس و اجرای مهاجرت، بومی باقی می ماند.
5. نابرابریهای اقتصادی: شواهد نشان میدهند که عوامل اقتصادی نقش مهمی در تشدید نابرابریهای نژادی دارند، بهویژه برای افراد کمدرآمدی که احتمال بیشتری برای تجربه تبعیض دستمزد، کاهش دسترسی به مسکن ارزانقیمت و خطرات بالاتر بیکاری دارند. استراتژیهای متمرکز بر بهبود دسترسی به آموزش با کیفیت، خدمات کاریابی و حمایت مالی باید مکمل تلاشهای گستردهتر با هدف پرداختن به مسائل ساختاری ریشهدار در نژادپرستی باشد.
6. مشارکت و کنشگری اجتماعی: جنبش های مردمی که به دنبال به چالش کشیدن تعصبات نژادی و ترویج تغییرات اجتماعی هستند، مستلزم فداکاری و همکاری مداوم است. فعالان باید مجدانه برای افزایش آگاهی در مورد مسائل جاری، ایجاد اعتماد با جوامع به حاشیه رانده شده، و بسیج حمایت برای راه حل های هدفمند تلاش کنند.
7. روابط بین الملل: تعصب، جهل و اطلاعات نادرست در سطح جهانی در حال پخش است که به گسترش بیگانه هراسی و تحمیل رفتار نامطلوب با مهاجران و پناهندگان کمک می کند. کشورها باید این عناصر را بشناسند و سازوکارهای قوی را برای جلوگیری از تأثیر نامطلوب آنها بر روابط جهانی و گفتگوهای دیپلماتیک به کار گیرند.
توجه به این نکته مهم است که در حالی که نژادپرستی همچنان بر زندگی در سراسر جهان تأثیر می گذارد، توسعه اقدامات متقابل مؤثر تا حد زیادی به اقدامات فردی، تعهد سازمانی و آگاهی جمعی بستگی دارد. با به چالش کشیدن کلیشههای منفی، ترویج مهارتهای تفکر انتقادی، حمایت از انصاف و حمایت از افرادی که تحت تأثیر نژادپرستی هستند، میتوانیم به ایجاد جوامع عادلانهتر و فراگیرتر کمک کنیم. رسیدگی به نژادپرستی مستلزم زمان، تلاش و هوشیاری مداوم است - اما با شجاعت و اراده می توان در این مرز پیشرفت کرد.