تبعیض نژادی یا جنسیتی در ورزش

تبعیض جنسیتی و نژادی، دو شکلی از بی‌عدالتی ساختاری‌اند که قرن‌هاست در جوامع مختلف وجود دارند و متأسفانه، حوزه ورزش نیز از آن‌ها مصون نمانده است. چه بسا زنانی که با وجود استعداد و پشتکار، از حضور در مسابقات محروم مانده‌اند یا به دلیل پوشش یا جنسیت، مورد تحقیر یا سانسور رسانه‌ای قرار گرفته‌اند. یا ورزشکارانی از اقلیت‌های نژادی که با شعارهای توهین‌آمیز در استادیوم‌ها روبه‌رو شده‌اند، صرفاً به‌خاطر رنگ پوست یا ریشه قومی‌شان.

1404-05-16 08:55:24 - Mahyar

امروزه، در عصر جهانی‌شدن و آگاهی عمومی، نگاه‌ها بیش از گذشته به سوی عدالت در ورزش دوخته شده است. اما تبعیض نه فقط در سطح تجربه شخصی ورزشکاران، بلکه در ساختارهای تصمیم‌گیری، توزیع منابع، دستمزدها و قوانین نیز رسوخ کرده است. پرسش مهم آن است: آیا ورزش، که روزگاری نماد وحدت ملت‌ها بود، می‌تواند خود را از بند تبعیض‌های تاریخی برهاند و به مدلی برای برابری واقعی تبدیل شود؟

این مقاله، با نگاهی تحلیلی به مصادیق تبعیض جنسیتی و نژادی در دنیای ورزش، ریشه‌های این نابرابری‌ها را بررسی خواهیم کرد، از تجربه‌های عینی ورزشکاران خواهیم گفت، و در پایان به راهکارهایی برای عبور از این وضعیت خواهیم پرداخت؛ چرا که باور داریم ورزش باید نه میدان تبعیض، بلکه عرصه‌ای برای عدالت، همبستگی و کرامت انسانی باشد.

تبعیض جنسیتی در ورزش

با وجود پیشرفت‌های اجتماعی و جنبش‌های جهانی برای برابری جنسیتی، هنوز هم ورزش یکی از آن عرصه‌هایی‌ست که تبعیض علیه زنان در آن به‌وضوح دیده می‌شود؛ تبعیضی که در اشکال گوناگون از جمله محدودیت‌های فرهنگی، تفاوت در دستمزد، عدم پوشش رسانه‌ای، تبعیض در منابع و حتی بازنمایی زنان در نقش‌های مدیریتی و مربیگری نمود دارد. این نابرابری، تنها یک چالش فردی برای زنان ورزشکار نیست، بلکه بازتابی از ساختارهای مردسالارانه‌ای‌ست که از سطح جامعه به عرصه ورزش تسری یافته است.

1. تفاوت فاحش در دستمزدها و جوایز مالی

یکی از بارزترین جلوه‌های تبعیض جنسیتی در ورزش، نابرابری در پرداخت‌ها است. در بسیاری از رشته‌ها، زنان ورزشکار با وجود موفقیت‌های جهانی و سطح کیفی برابر (و گاهی بالاتر از مردان)، دستمزدی به‌مراتب کمتر دریافت می‌کنند.به‌عنوان نمونه، در مسابقات فوتبال جام جهانی زنان، مجموع جوایز نقدی در سال ۲۰۱۹ حدود ۳۰ میلیون دلار بود، در حالی که همین رقم برای جام جهانی مردان ۲۰۱۸ بیش از ۴۰۰ میلیون دلار اعلام شد.در تنیس، پس از سال‌ها اعتراض، چهار گرنداسلم اصلی (Wimbledon، Roland Garros، US Open، Australian Open) در نهایت جوایز مساوی برای زنان و مردان در نظر گرفتند، اما همچنان در ا *** ر مسابقات بین‌المللی تنیس این برابری رعایت نمی‌شود.

2. پوشش رسانه‌ای نامتوازن و کلیشه‌ای

مطالعات جهانی نشان داده‌اند که زنان ورزشکار تنها حدود ۴ تا ۱۰ درصد از کل پوشش رسانه‌های ورزشی را به خود اختصاص می‌دهند. حتی زمانی که زنان در بالاترین سطوح موفق می‌شوند، رسانه‌ها غالباً تمرکز خود را بر ظاهر، سبک لباس یا زندگی شخصی آن‌ها می‌گذارند، نه بر مهارت‌ها و موفقیت‌های ورزشی‌شان.در بسیاری از مواقع، حضور زنان در رسانه‌ها با جنسیت‌زدگی همراه است. واژه‌هایی مانند «زیبا»، «ظریف» یا «ملایم» در کنار تصویرسازی اغراق‌شده از بدن زنان، به ابزاری برای شی‌وارگی (objectification) آنان تبدیل شده و شأن حرفه‌ای ورزشکار را خدشه‌دار می‌کند. این وضعیت منجر به کاهش اعتبار عمومی زنان در حوزه ورزش و کاهش الگوسازی مثبت برای دختران نوجوان می‌شود.

3. محدودیت‌های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی

در بسیاری از کشورها، به‌ویژه جوامع محافظه‌کار، زنان برای ورود به ورزش با موانع فرهنگی، قانونی یا عرفی جدی مواجه‌اند. در برخی موارد، حتی انجام فعالیت‌های ورزشی برای زنان جرم‌انگاری شده یا محدود به شرایط خاص (مثل حضور بدون تماشاگر، همراهی محرم یا لباس خاص) شده است.برای نمونه در ایران، زنان تا سال‌ها از ورود به ورزشگاه‌ها محروم بودند و هنوز هم در برخی رشته‌ها با محدودیت‌هایی برای حضور در مسابقات یا مربیگری مواجه‌اند. الزام به پوشش خاص، محدودیت در سفرهای بین‌المللی، و محدودیت‌های عرفی برای تمرین با مربیان مرد، تنها بخشی از موانعی‌ست که بر سر راه ورزش زنان قرار دارد.این محدودیت‌ها نه‌تنها مشارکت زنان را کاهش می‌دهد، بلکه تصویر عمومی از "ورزش به عنوان حق همگانی" را مخدوش می‌سازد.

4. نقش کمرنگ زنان در مدیریت و مربیگری ورزشی

یکی دیگر از جنبه‌های مهم تبعیض جنسیتی، فقدان زنان در نقش‌های مدیریتی، داوری، و مربیگری است. حتی در رشته‌هایی که حضور زنان پررنگ است، معمولاً مردان در رأس ساختارهای تصمیم‌گیری قرار دارند.در المپیک توکیو ۲۰۲۰، تنها ۱۳ درصد از مربیان تیم‌های زنان، خودشان زن بودند. این آمار، عمق تبعیض ساختاری را نشان می‌دهد. در فدراسیون‌های جهانی، درصد بسیار اندکی از کرسی‌های تصمیم‌گیری به زنان تعلق دارد. این وضعیت باعث تداوم سیاست‌گذاری‌های مردمحور و عدم دیده‌شدن مسائل خاص زنان ورزشکار می‌شود.نبود الگوی زنانه در جایگاه‌های مدیریتی، نقش الگویی زنان را کاهش می‌دهد و مانعی برای شکسته‌شدن چرخه مردانه‌ی قدرت در ورزش ایجاد می‌کند.

5. پیامدهای روانی و اجتماعی تبعیض

تبعیض جنسیتی تنها مسئله‌ای در سطح امکانات یا پول نیست، بلکه تأثیرات عمیقی بر روان و هویت زنان ورزشکار دارد. احساس دیده‌نشدن، سرکوب شدن، و تحقیر شدن در فضای رقابتی، می‌تواند به کاهش اعتمادبه‌نفس، اضطراب اجتماعی و حتی افسردگی منجر شود.علاوه بر آن، تبعیض ساختاری باعث می‌شود بسیاری از دختران نوجوان، به دلیل نبود فرصت، الگو یا حمایت، هرگز مسیر ورزش حرفه‌ای را آغاز نکنند. این مسئله مشارکت عمومی زنان در ورزش را کاهش داده و چرخه نابرابری را بازتولید می‌کند.

6. مقاومت‌ها، موفقیت‌ها و مسیر تغییر

با تمام چالش‌ها، زنان ورزشکار در سراسر جهان در حال مبارزه برای تغییرند. کمپین‌های جمعی، دادخواهی‌های قانونی و اعتراض‌های گسترده به نابرابری‌ها در حال گسترش‌اند:

• کمپین #EqualPay توسط تیم ملی فوتبال زنان آمریکا

• اصلاح قوانین پوشش برای زنان مسلمان در المپیک

• فعالیت زنان ورزشکار ایرانی برای ورود به ورزشگاه‌ها

• افزایش فشار به نهادهای بین‌المللی برای برابر‌سازی دستمزدها و امکانات

علاوه بر این، موفقیت زنان در سطح جهانی در رشته‌هایی مانند فوتبال، بسکتبال، کشتی، وزنه‌برداری، و دو و میدانی نشان داده که شکوفایی زنان تنها نیازمند فرصت است، نه استعداد ویژه.

تبعیض نژادی در ورزش

با آن‌که ورزش، در ظاهر، فضایی برای رقابت سالم، برابری و شایسته‌سالاری به‌نظر می‌رسد، اما تاریخ و واقعیت روزمره نشان می‌دهد که تبعیض نژادی نیز همچون جنسیتی، ریشه‌ای عمیق و نهادینه در بسیاری از حوزه‌های ورزشی دارد.از استادیوم‌ها و باشگاه‌ها گرفته تا رسانه‌ها، فدراسیون‌های جهانی و سکوهای افتخار، نشانه‌های آشکار و پنهانی از نابرابری، کلیشه‌سازی و طرد اقلیت‌های نژادی به چشم می‌خورد.در این بخش، مصادیق عینی، ساختارهای تبعیض‌آمیز، نمونه‌های تاریخی و روان‌شناسی این تبعیض را بررسی خواهیم کرد.

1. شعارها، توهین‌ها و خشونت‌های آشکار

یکی از فجیع‌ترین جلوه‌های تبعیض نژادی در ورزش، رفتارهای علنی نژادپرستانه تماشاگران یا رقباست. ورزشکاران رنگین‌پوست در لیگ‌های اروپایی فوتبال، بارها با شعارهای توهین‌آمیز، تقلید صدا یا پرتاب اشیاء (مثل پوست موز) مواجه شده‌اند.در کشورهایی مانند ایتالیا، اسپانیا یا روسیه، بازیکنان آفریقایی‌تبار بارها قربانی خشونت‌های کلامی یا حتی بدنی شده‌اند. باوجود تلاش برخی فدراسیون‌ها، واکنش‌ها معمولاً خنثی یا ناکافی است، و همین موضوع سبب تداوم و عادی‌سازی این رفتارها شده است.

2. کلیشه‌سازی درباره نژادها

در بسیاری از موارد، رسانه‌ها و حتی کارشناسان ورزشی، توانایی ورزشکاران را بر اساس نژاد تحلیل می‌کنند. مثلاً گفته می‌شود که آفریقایی‌ها ذاتاً دوندگان بهتری هستند یا سیاه‌پوستان "بدن قوی‌تری" دارند. این کلیشه‌ها ممکن است در ظاهر مثبت به‌نظر برسند، اما در واقع نوعی شی‌وارگی و نادیده‌گرفتن فردیت افراد هستند.این نگاه باعث می‌شود که مهارت، تمرین، هوش تاکتیکی یا برنامه‌ریزی علمی ورزشکاران نادیده گرفته شود و صرفاً «نژاد» به‌عنوان عامل موفقیت یا شکست برجسته گردد. این رویکرد همچنین مانع حضور اقلیت‌های نژادی در رشته‌هایی می‌شود که با آن‌ها همخوانی کلیشه‌ای ندارند.

3. تبعیض در فرصت‌های شغلی، مدیریتی و داوری

تبعیض نژادی تنها درون میدان رقابت نیست؛ بلکه در ساختارهای مدیریتی ورزش نیز حضور دارد. درصد حضور افراد رنگین‌پوست یا مهاجر در پست‌های مدیریتی، کمیته‌های فنی، مربیگری یا داوری بسیار ناچیز است.در لیگ برتر فوتبال انگلیس (Premier League) با وجود حضور گسترده بازیکنان سیاه‌پوست، تعداد مربیان یا مدیران اجرایی سیاه‌پوست به‌طرز فاحشی پایین است. این شکاف نشان می‌دهد که اقلیت‌های نژادی حتی پس از بازنشستگی ورزشی، در ساختار قدرت جایگاهی ندارند—مسئله‌ای که با عنوان "glass ceiling" یا «سقف شیشه‌ای» شناخته می‌شود.

4. سیاست‌زدایی از عدالت نژادی

در سال‌های اخیر، با اوج‌گیری جنبش‌های ضدنژادپرستی مانند Black Lives Matter، بسیاری از ورزشکاران حرفه‌ای با زانو زدن، بالا بردن مشت، یا نصب شعار بر لباس‌های خود، به نژادپرستی اعتراض کردند.اما نهادهای ورزشی، از جمله فیفا یا IOC، اغلب با استناد به اصل "بی‌طرفی سیاسی در ورزش"، این حرکات را محدود یا ممنوع کردند. این ممنوعیت‌ها نه‌تنها اعتراض مسالمت‌آمیز ورزشکاران را نادیده گرفت، بلکه نشان داد که ساختارهای ورزشی جهانی، هنوز آمادگی رویارویی با واقعیت‌های اجتماعی را ندارند.ورزشکارانی مانند کالین کپرنیک (فوتبال آمریکایی)، سرنا ویلیامز، یا لوئیس همیلتون (فرمول یک) تنها چند نمونه از چهره‌هایی هستند که هزینه ایستادگی در برابر تبعیض نژادی را با از دست دادن فرصت‌ها یا تحمل فشار رسانه‌ای سنگین پرداختند.

5. پیامدهای روانی تبعیض نژادی

تجربه مکرر تبعیض، توهین، نادیده‌گرفته‌شدن یا کلیشه‌سازی، تأثیرات عمیقی بر روان ورزشکاران اقلیت نژادی می‌گذارد. اضطراب اجتماعی، انزوا، احساس نادیده‌گرفته‌شدن یا خشم درونی، از پیامدهای روانی رایج آن است. برخی ورزشکاران، به دلیل فضای نژادپرستانه حاکم، تصمیم به کناره‌گیری از رقابت‌ها یا حتی مهاجرت می‌گیرند.از منظر جامعه‌شناختی، این تبعیض‌ها بازتولید نابرابری اجتماعی را در قالبی مدرن و «قانونی» امکان‌پذیر می‌سازند، به‌ویژه زمانی که نهادهای رسمی در برابر آن سکوت یا بی‌عملی در پیش می‌گیرند.

6. گام‌های مثبت و مسیر امید

با تمام این مشکلات، تغییراتی هرچند کند اما قابل‌مشاهده در جریان است. برخی فدراسیون‌ها مانند اتحادیه فوتبال انگلیس (FA) شروع به ایجاد طرح‌های توسعه فرصت‌های شغلی برای اقلیت‌های نژادی کرده‌اند. رسانه‌ها نیز تحت فشار افکار عمومی، مجبور به بازتاب بیشتر اعتراضات ضدنژادپرستی شده‌اند.از سوی دیگر، قدرت شبکه‌های اجتماعی به ورزشکاران این امکان را داده تا صدای خود را بدون سانسور منتشر کنند و کمپین‌هایی مثل #NoRoomForRacism، #KickItOut و #SayNoToRacism تأثیر جهانی پیدا کرده‌اند.اما همچنان مسیر طولانی‌ست، چرا که تبعیض نژادی نه فقط رفتار فردی، بلکه یک ساختار فرهنگی و تاریخی‌ست که اصلاح آن نیاز به اقدام هم‌زمان در رسانه، سیاست، آموزش و مدیریت ورزشی دارد.

ریشه‌های ساختاری و تاریخی تبعیض در ورزش

تبعیض جنسیتی و نژادی در ورزش، صرفاً مجموعه‌ای از رفتارهای فردی ناعادلانه یا تصمیمات ناصواب نیست؛ بلکه بازتابی از یک نظام اجتماعی پیچیده، ریشه‌دار و تاریخی‌ست که نابرابری را بازتولید و نهادینه می‌کند. این تبعیض‌ها در بستری شکل گرفته‌اند که در آن قدرت، ارزش‌گذاری، رسانه، سیاست، و اقتصاد نقش دارند. برای درک کامل نابرابری‌های موجود در ورزش، باید فراتر از مصادیق برویم و به سراغ ساختارها و فرآیندهای عمیق‌تری که این تبعیض‌ها را ایجاد، حفظ و تقویت می‌کنند، نگاه کنیم.

1. میراث تاریخی استعمار، برده‌داری و مردسالاری

در بسیاری از کشورها، به‌ویژه جوامعی که سابقه استعمار یا برده‌داری داشته‌اند، الگوهای تبعیض‌آمیز از نسل‌های گذشته به‌شکل پنهان یا آشکار در ساختار اجتماعی باقی مانده‌اند. در این جوامع، برتری سفیدپوستان، سلطه مردان، و بی‌ارزش‌انگاری گروه‌های اقلیت در نهادهای مختلف، از جمله ورزش، ریشه دوانده است.ورزش در بسیاری از نقاط جهان، ابتدا به‌عنوان امتیازی برای نخبگان مرد سفیدپوست تعریف شد؛ چه در ورزش‌های سنتی انگلیسی مانند کریکت و راگبی، و چه در المپیک‌های اولیه که حضور زنان یا اقلیت‌ها در آن ممنوع یا محدود بود. این تاریخچه همچنان بر جای مانده و ساختارها و نهادهایی که بر آن بنیان گذاشته شده‌اند، هنوز تحت تأثیر همان ارزش‌گذاری‌های تبعیض‌آمیز هستند.

۲. ساختار قدرت در فدراسیون‌ها و سازمان‌های ورزشی

یکی از عوامل پایداری تبعیض در ورزش، ترکیب نابرابر ساختارهای مدیریتی‌ست. بسیاری از فدراسیون‌ها و نهادهای بین‌المللی ورزشی، در اختیار مردان سفیدپوست، یا گروه‌هایی خاص از نخبگان اقتصادی و سیاسی‌اند. این تمرکز قدرت باعث شده تا دیدگاه‌های اقلیت‌ها و زنان به‌طور ساختاری نادیده گرفته شود یا در اولویت قرار نگیرد.برای نمونه، تا سال ۲۰۱۸، تنها حدود ۵ درصد از اعضای هیئت‌رئیسه فدراسیون‌های بین‌المللی ورزشی را زنان تشکیل می‌دادند. سهم اقلیت‌های نژادی در سطح مدیریت اجرایی نیز بسیار پایین‌تر است. نبود تنوع در قدرت، تصمیم‌گیری‌ها را به‌سمت حفظ وضع موجود سوق داده و مانع تحول ریشه‌ای در سیاست‌های ضدتبعیض شده است.

2. سرمایه‌داری، تجاری‌سازی و اولویت سود

یکی از مهم‌ترین نیروهای محرک ورزش مدرن، سرمایه و سودآوری‌ست. شرکت‌های اسپانسر، رسانه‌ها و برگزارکنندگان رویدادهای بزرگ ورزشی، معمولاً بر اساس سود و مخاطب تصمیم‌گیری می‌کنند، نه بر اساس عدالت یا برابری.این رویکرد، به نفع گروه‌هایی‌ست که مخاطب بیشتری دارند—یعنی اغلب مردان، سفیدپوستان یا کشورهایی که دارای اقتصاد قوی‌تری هستند. در نتیجه، ورزش زنان یا رقابت‌های مربوط به اقلیت‌ها کمتر دیده می‌شوند، کمتر حمایت می‌گیرند، و کمتر به رسمیت شناخته می‌شوند. در واقع، ساختار سرمایه‌داری مدرن در ورزش، نابرابری را به‌شکل اقتصادی بازتولید می‌کند.

3. سرمایه‌داری، تجاری‌سازی و اولویت سود

یکی از مهم‌ترین نیروهای محرک ورزش مدرن، سرمایه و سودآوری‌ست. شرکت‌های اسپانسر، رسانه‌ها و برگزارکنندگان رویدادهای بزرگ ورزشی، معمولاً بر اساس سود و مخاطب تصمیم‌گیری می‌کنند، نه بر اساس عدالت یا برابری.این رویکرد، به نفع گروه‌هایی‌ست که مخاطب بیشتری دارند—یعنی اغلب مردان، سفیدپوستان یا کشورهایی که دارای اقتصاد قوی‌تری هستند. در نتیجه، ورزش زنان یا رقابت‌های مربوط به اقلیت‌ها کمتر دیده می‌شوند، کمتر حمایت می‌گیرند، و کمتر به رسمیت شناخته می‌شوند. در واقع، ساختار سرمایه‌داری مدرن در ورزش، نابرابری را به‌شکل اقتصادی بازتولید می‌کند.

4. رسانه‌ها و بازتولید کلیشه‌ها

رسانه‌ها به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین کانال‌های تصویرسازی از ورزشکاران، نقش اساسی در تقویت یا تضعیف تبعیض دارند. در بسیاری از موارد، رسانه‌ها نه تنها از برابری جنسیتی و نژادی حمایت نکرده‌اند، بلکه کلیشه‌های سنتی را تقویت کرده‌اند.زنان اغلب به‌عنوان "زیبا"، "جذاب" یا "ملایم" توصیف می‌شوند، در حالی‌که مردان "قدرت‌مند"، "بااستقامت" و "رهبر" معرفی می‌شوند. اقلیت‌های نژادی نیز یا قهرمانانی "ذاتی" و بدون تلاش به‌حساب می‌آیند، یا به‌عنوان چهره‌هایی "پرخطر" یا "احساسی" ترسیم می‌شوند. این کلیشه‌ها، به‌طور ناخودآگاه بر نگرش جامعه و تصمیم‌گیری‌های ورزشی تأثیر می‌گذارند.

5. نبود آموزش و آگاهی در سطوح پایه

تبعیض، اغلب از کودکی و در مدرسه آغاز می‌شود. زمانی‌که دختران و پسران با دیدگاه‌های جنسیت‌زده درباره ورزش بزرگ می‌شوند، یا کودکان مهاجر در کلاس تربیت بدنی طرد می‌شوند، این باورها در ذهن آن‌ها نهادینه می‌شود.نبود آموزش‌های ضدتبعیض، نبود معلمان آگاه، و سیاست‌های تربیتی غیرحساس به نابرابری‌ها، سبب می‌شود که نسل‌های جدید نیز همان کلیشه‌ها را بازتولید کنند. سیستم آموزشی، به‌جای اصلاح، اغلب در خدمت تثبیت تبعیض‌ها قرار دارد.

6. بی‌عملی نهادهای جهانی

در بسیاری از موارد، نهادهای بین‌المللی ورزشی مانند فیفا، IOC، یا کمیته‌های ملی، در برابر تبعیض منفعل باقی مانده‌اند. حتی وقتی تبعیض‌ها علنی و رسانه‌ای می‌شود، اغلب واکنش‌ها در حد هشدار، بیانیه یا جریمه‌های سطحی‌ست. این بی‌عملی باعث بی‌اعتمادی ورزشکاران اقلیت و تداوم شرایط نابرابر می‌شود.نهادهای ورزشی جهانی، اگرچه در ظاهر بی‌طرف هستند، اما در عمل اغلب برای حفظ منافع اقتصادی یا روابط سیاسی، از اقدام جدی علیه تبعیض پرهیز می‌کنند—و همین موضوع یکی از موانع اساسی برای تغییر واقعی‌ست.

در بخش‌های ابتدایی این مقاله، دیدیم که چگونه زنان ورزشکار با موانعی همچون نابرابری دستمزد، پوشش رسانه‌ای کمتر، و فرصت‌های محدود مواجه‌اند. به همین ترتیب، اقلیت‌های نژادی نیز در بسیاری از مواقع با کلیشه‌سازی، نادیده‌انگاری، و طرد ساختاری دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این نابرابری‌ها، نه فقط تجربه‌ی فردی ورزشکاران، بلکه ساختار کلی ورزش جهانی را از عدالت و شفافیت دور کرده‌اند.در ادامه، ریشه‌های عمیق‌تری را بررسی کردیم—از میراث تاریخی استعمار و مردسالاری گرفته تا نقش رسانه‌ها، ساختار قدرت در فدراسیون‌ها، سرمایه‌داری و بی‌عملی نهادهای بین‌المللی. این عوامل نشان دادند که تبعیض در ورزش، مسئله‌ای سطحی یا اتفاقی نیست، بلکه برآمده از یک نظام پیچیده‌ی بازتولید سلطه است که تنها از طریق تغییرات ساختاری و آگاهی جمعی می‌توان با آن مقابله کرد.اگرچه در سال‌های اخیر گام‌هایی در راستای برابری برداشته شده—نظیر کارزارهای ضدنژادپرستی، تقویت جایگاه ورزش زنان و فشار افکار عمومی برای تنوع بیشتر در مدیریت ورزشی—اما این مسیر همچنان طولانی، دشوار و نیازمند تلاش همگانی‌ست.ورزش می‌تواند، و باید، ابزاری برای عدالت اجتماعی باشد. اما برای رسیدن به این هدف، کافی نیست که تنها به موفقیت‌های سطحی بسنده کنیم. باید ساختارها را بازنگری کنیم، روایت‌ها را بازنویسی کنیم، و میدان ورزش را نه فقط عرصه‌ی رقابت، که بستری برای آزادی، برابری، و کرامت انسانی همه‌ افراد، فارغ از جنسیت، نژاد یا پیشینه‌ی آن‌ها بدانیم.

ادامه مطالب