در گذشته، فلسفه به عنوان یک حوزه متمایز از دیگر علوم انسانی وجود داشت. اما در قرن اخیر، نگاه به فلسفه به شکلی کاملاً متفاوت تغییر کرده است. دیگر فلسفه به تنهایی به عنوان یک علم معرفتی در نظر گرفته نمیشود، بلکه به عنوان یک تجربه بازتعریف شده است که تمام جوانب زندگی را دربرگیرد.
یکی از عوامل تغییر نگاه به فلسفه، توسعه فناوری و علوم دقیق است. با گسترش روزافزون فناوری و دسترسی آسان به اطلاعات، ابزارهای متعددی برای بحث و بررسی موضوعات فلسفی فراهم شده است. در حقیقت، فناوری مدرن دستاوردهای فلسفه را به سطح دیگری رسانده است.
تحول مهم در فلسفه در قرن اخیر، تمرکز بیشتر بر تکنولوژی بوده است. با پیشرفت سریع علوم و فناوری، فلسفه نیز به تجزیه و تحلیل برنامههای کامپیوتری، هوش مصنوعی، اخلاقیات رباتیک و دیگر مسائل مرتبط با فناوری رسیده است. این تمرکز بر تکنولوژی، نیازمند بررسی فلسفی عمقانی است و به طور خاص بر نحوه برقراری رابطه بین انسان و تکنولوژی تمرکز دارد.
در همین راستا، یکی از نکات مورد توجه فلسفه در قرن اخیر، بررسی مبانی دموکراسی و نظریههای مرتبط با آن است. تغییرات اجتماعی، فناورانه و سیاسی در جوامع مختلف جهان، این فرصت را برای بررسی نقش دموکراسی و ارزشهای آن در همهجانبه بودن زندگی افراد به وجود آورده است. فلسفه، به تحلیل و بررسی نظریههای موجود و امکانات جدید دموکراسی پرداخته است.
بنابراین، فلسفه در دنیای امروز بیشتر به عنوان یک استدلال هوشمندانه مورد استفاده قرار میگیرد تا به بررسی پرسشهای آموزشی، اخلاقی، سیاسی و فرهنگی بپردازد. برخی از مفاهیم فلسفی مانند عدالت، آزادی و وجودیت، به خوبی در این نوع استدلالها مورد استفاده قرار میگیرند.
علاوه بر این، روند جهانی شدن باعث شده است که موضوعات فلسفی به صورت گستردهتری مورد بررسی قرار گیرند. با اتصال کشورها و فرهنگها به یکدیگر، نگاههای فلسفی و ارزشهای مختلف همزیستی کشورها در جهانی شدن بحث و بررسی قرار میگیرند. به همین دلیل، فلسفه به عنوان یک ابزار قدرتمند در نقد و تحلیل تمامی ابعاد زندگی انسانی استفاده میشود.
همچنین با پیشرفت علوم شناختی، نظریات شناختی نیز در فلسفه قرن اخیر به تحولاتی مهم دست یافتهاند. بررسی پایههای نظری و فرآیندهای شناختی، امکان شناخت بهتر از واقعیتهای دنیای بیرونی را به ما میدهد. فلسفه در قرن اخیر، با بررسی و تجزیهوتحلیل نظریههای شناختی، تمعن در فرآیندهای بازتاب مغز و تأثیر آن بر فهم خودمان و دیگران را مورد مطالعه قرار داده است.
به طور کلی، تغییر نگاه به فلسفه در قرن اخیر نشان میدهد که آن به عنوان یک راهبرد تفکر و تجربه درباره سؤالات اصلی انسانی استفاده میشود. این تغییر نگاه همبستگی زیادی را بین فلسفه و علوم دیگر انسانی ایجاد کرده است و به ما نشان میدهد که فلسفه به تنهایی نمیتواند به درک عمیقی از انسان و جهان دست پیدا کند.