زندگینامه ونگوگ

زندگینامه ونسان ونگوگ از بدو تولد تا لحظه مرگ او و چندین نمونه از تابلو های نقاشی معروف او

1402-09-01 21:32:42 - ارامیس

زندگینامه ونسان ون گوگ

ونسان ون گوگ (تلفظ van goghدر هر دو زبان هلندی و انگلیسی و لهجه های آن ها متغیر است در انگلیسی بریتانیایی به صورت ون قاخ یا ون قاف تلفظ می شود ) در ۳۰ مارس ۱۸۵۳ در زوندِرت روستایی نزدیک شهر بردا در استان برابانت شمالی هلند نزدیک مرز بلژیک زاده شد. او بزرگ‌ترین فرزند زنده‌مانده آنا کورنلیا کاربنتوس و تئودوروس ون گوگ بود.

پدر و پدربزرگ او کشیش و سه تا از عموهایش فروشنده آثار نقاشی بودند. نام پدربزرگ و عموی او نیز ونسان بود که به او «عمو کِنت» می‌گفت. همچنین ونسان نام برادر بزرگ‌تر وی و فرزند نخست خانواده بود که چندی پس از تولد و یک سال پیش از تولد ونسان درگذشته بود.

برادر محبوب و حامی‌اش تئودوروس ون گوگ، ملقب به تئو، چهار سال پس از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ به‌دنیا آمد. سپس خانواده ون گوگ دارای چهار فرزند دیگر، یک پسر به نام کور و سه دختر به نام‌های آنا، الیزابت و ویل شد.

در سال ۱۸۶۰ (میلادی) وارد دبستان روستای زوندرت شد. جایی که یک کشیش کاتولیک به ۲۳۰۰ دانش‌آموز درس می‌داد. ونسان ونگوگ اغلب کودکی ساکت بود .

از سال ۱۸۶۱ یک معلم خصوصی، به او و خواهرش ویل درس می‌داد تا اینکه در سال ۱۸۶۴ به یک مدرسه شبانه‌روزی به نام سنت پرولی در زونبرگ رفت. بنا برگفته‌های خودش، ونگوگ دوری از خانواده و خواهرانش را نمی‌توانست تحمل کند و این موضوع وی را به افسردگی شدیدی مبتلا کرده بود.

وی از سنین نوجوانی با مسائل و مشکلات ذهنی رنج می‌برده به همین خاطر جدایی از خانواده‌اش در نوجوانی، پیش زمینه‌ای برای بیماری‌هایش در آینده شد .

در سال ۱۸۶۶ به یک دبیرستان به نام ویلن کلس در تلبوری رفت و آن‌جا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیت‌هایی رسیده بود، اصول نخستین طراحی را آموخت.

در سال ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ بعدها در نامه‌ای به تئو، سال‌های نخستین خود را این‌گونه توصیف می‌کند: «دوران جوانی من تیره و سرد و بی‌حاصل بود».


سنین نوجوانی ونگوگ

بعد از گذشت ۲ سال از یادگیری تئوری‌های طراحی، مجدد خانه نشین شد.

خانواده ونگوگ از نظر مالی در مضیقه بودند پس او مجبور شد مدرسه و تحصیل را رها کرده و در گالری هنری عمویش «کورنلیس» مشغول به کار شد . عمویش یکی از شعبه های شرکت Goupil -cie در لاهه را داشت که در زمینه فروش آثار هنری فعالیت می کرد . ونگوگ در دوره نوجوانی به زبان های فرانسوی ، آلمانی ، انگلیسی و همچنین زبان هلندی تسلط داشت .

تا سال ۱۸۷۳ میلادی (۱۲۵۲ شمسی)، یعنی تا ۴ سال مشغول به خرید و فروش نقاشی افراد مختلف شد.

سر انجام بعد از دیدن موفقیت ونگوگ در دلالی نقاشی، خانواده‌اش تصمیم گرفتند تا وی را به لندن بفرستند تا بتواند در فروشگاه‌های مهم‌تر کار کند و طرح‌های ارزنده‌تری را به فروش برساند.

سال‌های سرخوشی وی شروع شده بود و با فروش نقاشی‌ها پول پارو می‌کرد. این مورد باعث شد تا مورد احترام خانواده‌اش قرار بگیرد.

درهمین دوران او عاشق دختر صاحب‌خانه‌اش آگنی لویر شد ولی از وی جواب رد شنید. ونسان به‌تدریج گوشه‌نشین شد و به دین روی آورد. پدر و عمویش او را به پاریس فرستادند. در آن‌جا بود که ونسان از اینکه با هنر مانند یک کالای مصرفی برخورد می‌کرد پشیمان شد و این روحیه را به مشتریان نیز منتقل می‌کرد تا این‌که در سال ۱۸۷۶ از کار اخراج شد.


دوران سخت زندگی ونگوگ

در این حین علاقه ونگوگ به مذهب و دین مسیح بیشتر و بیشتر می‌شد.

مذهبیت وی به قدری زیاد شد که تصمیم گرفت به انگلستان مهاجرت کند و در مدارس مسیحی به صورت داوطلبانه و بدون مزد مشغول به کار شود.مدرسه‌ای که وی مشغول به آموزش در آن بود، در منظره‌ای بسیار زیبا و غنی قرار داشت و برای همین ونگوگ تصمیم گرفت چند نقاشی از این مناظر بکشد.

وینسنت ونگوگ کم کم دوباره وارد طراحی و نقاشی شد.

سر انجام بخش دینی وی به پایان رسید و مدرسه‌ای که در آن آموزش می‌داد تغییر مکان کرد و تصمیم گرفت دوباره به خانه‌اش بازگردد.

وینسنت بعد‌ها این دوره را به عنوان ” وحشتناک‌ترین دوران زندگی” بیان کرد.بعد از بازگشت ونگوگ گوشه گیر به محل تولدش در کتابخانه‌ای محلی به مدت ۶ ماه مشغول به کار شد و هیچ وقت از کارش در این کتاب فروشی رضایت نداشت.

به همین منظور او همیشه به اتاق‌های پشتی کتابخانه می‌رفت و شروع به نقاشی مناظر و چهره‌ها می‌کرد. برخلاف تصور مردم او کاملا از دین فاصله نگرفت فقط دست از افراطی بودن آن برداشت و گاهی اوقات سعی می‌کرد کتاب مقدس انجیل را به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی و فرانسوی برگرداند.


بازگشت ونگوگ به دنیای هنر

ونسان مدتی در انگلستان و نیز در میان کارگران معادن زغال‌سنگ شهر بوریناژ واقع در بلژیک به عنوان مبلغ دین مسیحی فعالیت کرد. او فعالیت هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ (میلادی) و در سن ۲۷ سالگی آغاز کرد. وی پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقاً تحت تأثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آنها قرار گرفت و در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای آغاز کرد. او از آنجا که در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر خویش آفرید که شامل بیش از ۹۰۰ نقاشی، بیش از ۱۱۰۰ طراحی و ۱۰ چاپ می‌شود. برخی از پرآوازه‌ترین آنها در ۲ سال پایانی عمرش کشیده شده‌اند.

ون گوگ در ابتدا تحت تأثیر نقاشی‌های هلندی از رنگ‌های تیره و غمگین استفاده می‌کرد تا این‌که برادر جوان‌ترش تئو که شغل او خرید و فروش تابلوهای نقاشی بود بعدها باعث آشنایی او با نقاشان امپرسیونیسم شد. آشنایی وی با هنرهای امپرسیونیسم و پست‌امپرسیونیسم در پاریس پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.

او دوست داشت تابلوهایش تأثیر مستقیم و قوی اوکی‌یوئههای ژاپنی را داشته باشند که آنها را بسیار ستایش می‌کرد . آرزو داشت هنر صاف و ساده ‌ای بیافریند که نه تنها هنرشناسان متمول را خوش بیاید، بلکه مایهٔ شگفتی و آرامش همه انسان‌ها باشد. گفته می‌شود که «گندم‌ زار با کلاغ‌ها» آخرین اثر ون گوگ است. اما در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد.


داستان گوش چپ

ون گوگ، که در اوایل سال ۱۸۸۸ به توصیه برادر کوچک و مهربانش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه کوچ کرده بود چند ماه بعد به ناراحتی روحی و افسردگی شدید دچار شد؛ او در کابوسهای ترسناک و هذیان‌آلود دست و پا می‌زد و به حالت روان‌پریشی نزدیک می‌شد. هنرمند رنجور و حساس که از مدتی پیش در گوش چپ خود صداهایی تحمل‌ناپذیر می‌شنید تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوش راحت کند.

• روایت دیگر این است که ون گوگ به یک زن روسپی به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالی نداشت به او بدهد، به دلبر خود قول داده بود که به او یک «هدیه گرانبها» تقدیم کند و این البته گوش خودش بود. برای این روایت گواه واقعی وجود دارد؛ زیرا راشل واقعاً گوش بریده را دریافت کرد.

• ونگوگ با نقاش معروف پل گوگن صمیمی بود و همچنین همخونه اما با وجود اینکه یک دیگر را دوست داشتند بعضی اوقات بحث هایشان به دعوا های جدی ختم می شد یک روز که باهم دعوا میکردند پل گوگن گوش ون گوگ را برید و ون گوگ برای اینکه پل گوگن را دستگیر نکنند تقصیر را گردن گرفت.


سرانجام خودکشی

سر انجام سال‌های پایانی ونگوگ سر رسیده بود و برای درمان بیماری‌هایش به دکتر‌های روان‌شناس مختلفی مراجعه می‌کرد.

آخرین دکتری که وینسنت ونگوگ به او مراجعه کرد “گاشه” نام داشت که بنا بر گفته‌های وی، حال روانی دکتر از خودش بدتر بود .

روزی پس از دیگری افسردگی و ناراحتی وینسنت ونگوگ عمیق‌تر می‌شد و‌ امید اش به زنده ماندن کم می‌شد. با این حال هیچ وقت علاقه‌اش به نقاشی کم نشد و حتی در بدترین وضعیت روحی هم حدود ۱۰۰ نقاشی از خود به جای گذاشت. بالاخره صبر وینسنت ونگوگ به پایان رسید و تصمیم به پایان دادن زندگی خود کرد و با سلاحی گرم به خود شکم خود شلیک نمود.


فرضیه های خودکشی

پایه باور بیشتر مردم، وی خودکشی کرده‌است؛ اما پژوهشگران معتقدند که گلوله با زاویه و نه به‌طور مستقیم به قسمت فوقانی شکم ون گوگ اصابت کرده‌است. در حالی که در صورت خودکشی انتظار می‌رود گلوله به‌طور مستقیم به فرد اصابت کند. پژوهشگران بر پایه شواهد و نامه‌های به‌دست‌آمده معتقدند که ون‌گوگ نیت خودکشی نداشته اما زمانی که با مرگ یا خطر آن مواجه شد، خود را تسلیم مرگ کرده‌است.

در سال ۱۹۶۵ یک کشاورز، تفنگی را که ون گوگ با آن خودکشی کرد در مزرعه گندمی که ون‌گوگ برای نقاشی به آن می‌رفت در نزدیکی دهکده اُوِر سور آواز پیدا کرد. با اینکه قدمت این تپانچه تقریباً و کالیبر گلوله‌های آن شبیه همان گلوله‌هایی است که ونسان ون‌گوگ خود را با آن کشت اما دربارهٔ اصالت این تفنگ، تردیدهای اساسی وجود دارد.


کمی پایین تر چند نمونه از آثار هنری ونسان ونگوگ را در دوران حیاتش می توانید مشاهده کنید .

شب پرستاره The Starry Night

تابلو شب پرستاره که در سال 1889 طراحی شد یکی از آثار بسیار مشهور وی به حساب می‌آید. او هنگامی که در بستر بود این نقاشی بر دهنش نقش بست که توانست با استفاده از قدرت تخیل خود اثر خارق‌العاده را برجای بگذارد. همچنین این تابلو در ایامی که وی در آسایشگاه روانی شهر سنت رمی دو پروانس فرانسه زندگی می‌کرد، بر روی بوم نقش بست.

بسیاری از هنرمندان و افرادی که این تابلو را مشاهده می‌کنند بر این باورند که وی علاقه زیادی به علم اخترشناسی داشت که با استفاده از رصدخانه گریفیث پارک توانست موقعیت ماه‌ها و ستاره‌ها را به درستی ترسیم کند.


گل های آفتابگردان Sunflowers

ونگوگ ملقب به نقاش طبیعت بی‌جان؛ تابلویی به نام گل‌های آفتابگردان را بر روی بوم کشیده است. این اثر زیبا به علت رنگ طبیعی و زنده‌ای که دارد زبانزد جهانیان قرار گرفته است. نقاشی گل‌های آفتابگردان در سال 1987 به ارزش 40 میلیون دلار توسط سرمایه‌گذار ژاپنی خریداری شد و توانست در آن زمان به عنوان گران‌ترین تابلو جهان شناخته شود؛ اما سپس دو سال بعد تابلو گل‌های زنبق ونگوگ این رکورد را شکست.

گل های زنبق Irises

سومین تابلویی که در لیست نقاشی‌های ونگوگ قرار گیرد، گل‌های زنبق (Irises) است که در سال 1889 ترسیم شده. ونسان ون‌گوگ در سال 1900 فوت کرده و بر این عقیده بود که استعداد نقاشی‌اش می‌تواند نقطه‌ای سرشار از امید در برابر بیماری‌هایی که داشت، باشد. همچنین این تابلو علاوه بر گل‌های زنبق به صاعقه گیری برای بیماری من هم شناخته می‌شود که علت این نام را می‌توان به دیدگاهی نسبت داد که در آسایشگاه بدست آورده بود.


پرتره دکتر گاشهPortrait of Dr Gachet

دکتر پل فردیناند گاشه فردی بود که قصد داشت به ونگوگ در دوران بیماری‌اش کمک کند. تصویری که ون‌گوگ از این پزشک در روزهای آخر زندگی‌اش به تصویر کشید، امروزه به عنوان یکی از آثار برجسته وی محسوب می‌شود. همچنین تابلو و پرتره دکتر گاشه (Portrait of Dr. Gachet) در سال 1890 طراحی شد و سپس پس از گذشت 100 سال یعنی سال 1990 به ارزش 82.5 میلیون دلار به فروش رسید و توانست رکورد گران‌ترین تابلوهای جهان را بشکند.

گندم زار با کلاغ ها Wheatfield with Crows

تابلو گندم زار با کلاغ‌ها یکی از معروف‌ترین آثار این نقاش هلندی محسوب می شود . بسیاری از افراد بر این باورند که تابلو گندم زار با کلاغ‌ها به عنوان آخرین اثر ونسان پس از خودکشی است که امروزه این اثر در موزه ون گوگ آمستردام نگهداری می‌شود.

کافه تراس در شب Café Terrace at Night

نقاشی کافه تراس در شب CAFE TERRACE AT NIGHT یا کافه تراس در پلاس دو فروم به عنوان اولین نقاشی ونسان ونگوگ محسوب می‌شود که پس‌زمینه آن شباهت زیادی به نقاشی شب پرستاره دارد؛ این اثر در سال 1888 کشیده شد که امروزه علاوه بر نقاشی‌های برتر ونگوگ به عنوان پرتقسیرترین نقاشی‌های او هم به شمار می‌رود. یکی از عجیب‌ترین تفسیرهایی که کارشناسان و هنرمندان به آن اشاره می‌کنند، بدین گونه است که شاید این تابلو قصد دارد تصویری متفاوت از تابلو شام آخر داوینچی را نشان دهد.


خودنگاره با گوش باندپیچی ‌شده Self-Portrait with Bandaged Ear

داستانی که در پشت پرده این تابلو سه تفسیر دارد اما کسانی که این تابلو را از نزدیک دیده اند می گویند داستان او بدین گونه است که روزی ونسان با پل گوگن Paul Gauguin و دیگر افراد مشهور زمانه خود بحثش شده است، سپس تصمیم به ترک محل کرده و با استفاده از تیغی گوش سمت چپ خود را می‌برد، سپس به یک روسپی در فاحشه‌خانه گوش خود را هدیه می‌دهد و می‌گوید:

«به قیمت جان خودت از این شی محافظت کن»


شکوفه‌‌های بادام Almond Blossoms

شکوفه‌های بادام در سال 1888 تا 1890 در سن رمی و آرل، جنوب فرانسه برای پسر برادرش یعنی، تئودوروس ون گوگ طراحی شد؛ این اثر در روز تولد برادرزاده‌اش به عنوان هدیه داده شد. در آن ایام ونسان علاقه زیادی به هنرهای ژاپنی پیدا کرده بود و در مکتب Ukiyo-e فعالیت‌هایی داشت. به همین دلیل این اثر حس و حال نقاشی‌های ژاپنی را هم به بازدید کنندگان می‌دهد.

نقاشی شب پر ستاره بر فراز رن Starry Night Over the Rhone

این نقاش هلندی شب شهر ارل را نشان می‌دهد که در آن ایام خانه‌ای را در آن حوالی اجاره کرده بود. خانه‌های زرد رنگ و ستاره‌های درخشان رنگ روغن که ونگوگ آن‌ها را به دنیای هنر وارد کرد، در این نقاشی و دیگر آثار وی همچون شب پرستاره، کافه تراس هم دیده می‌دهد.

بر دروازه ابدیت At Eternity’s Gate

این نقاشی دو ماه پیش از مرگ این هنرمند هلندی بر روی بوم حک شده و تصویر مردی را نشان می‌دهد که بر روی صندلی نشسته و از شدت ناراحتی چشمانش را با استفاده از دستانش پنهان کرده است. این نقاشی در ایامی کشیده شده که ونسان در جنوب فرانسه بستری بود.

سیب زمینی خورها The Potato Eaters

یکی از طراحی‌ها بزرگی که ونسان در سال 1885 کشیده، سیب زمینی خورها THE POTATO EATERS است. ونگوگ در این اثر قصد داشت تا سبک زندگی روستاییان را نشان دهد و برای طبیعی‌سازی این امر از افراد درشت و خشن به عنوان مدل این اثر استفاده کرد؛ او مدل‌های این اثر را اینگونه شرح می‌دهد:

«با همان دستانی که در ظرف گذاشته‌اند، زمین را کنده‌اند»

پس از سیب زمینی خورها ونسان آثار زیادی را طراحی کرد؛ اما هیچکدام از آن‌ها را به عنوان برترین آثار خود نمی‌دانست.


ادامه مطالب