دلایل نژاد پرستی پلیس ها
وحشیگریهای پلیس یا استفاده بیش از حد از قدرت توسط نیروهای امنیتی یکی از مسائل جدی در بسیاری از جوامع است. این نوع رفتارها معمولاً شامل استفاده غیرمجاز یا نادرست از زور، خشونت فیزیکی یا زبانی و در برخی موارد سوءاستفاده از موقعیتهای قانونی میشود. چنین رفتارهایی میتواند منجر به نقض حقوق بشر، آسیب به افراد بیگناه و از بین رفتن اعتماد عمومی به نهادهای قانونی شود.
در بسیاری از کشورها، نظارت و شفافیت بر عملکرد پلیس برای جلوگیری از این نوع اقدامات مهم است. برخی از اقدامات برای مقابله با وحشیگری پلیس عبارتند از: آموزش بیشتر برای نیروهای پلیس در زمینه حقوق بشر، استفاده از دوربینهای بدنپوش یا ضبط تصویر برای نظارت بر رفتارهای پلیس، و ایجاد کمیتههای مستقل برای بررسی شکایات علیه پلیس.
این مسئله نه تنها در کشورهایی با ساختار دموکراتیک بلکه در بسیاری از جوامع با نظامهای مختلف سیاسی هم مطرح است و مبارزه با آن نیازمند همکاری بین دولتها، سازمانهای غیر دولتی و مردم است.
خشونت و رفتارهای خشن پلیس در ایالات متحده یکی از مسائلی است که در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. علل این خشونتها پیچیده و چندلایه هستند و به عواملی مختلف برمیگردند. در اینجا به برخی از دلایل مهم اشاره میکنم:
1. تاریخچه نژادپرستی و تبعیض اجتماعی: در ایالات متحده، تاریخ طولانیای از نژادپرستی وجود دارد که به دوران بردهداری و بعدها به جنبشهای حقوق مدنی مربوط میشود. این تاریخ به شکلی غیرمستقیم در رفتار برخی از نیروهای پلیس تاثیر گذاشته و به ایجاد یک احساس تفوق یا خصومت نسبت به اقلیتهای نژادی، به ویژه سیاهپوستان، انجامیده است. خشونتهای پلیس بیشتر علیه این گروهها مشاهده شده است.
2. سیاستهای نظامیگری پلیس: در برخی از موارد، نیروهای پلیس در آمریکا به شدت نظامیسازی شدهاند. استفاده از تجهیزات سنگین مانند تفنگهای خودکار، گاز اشکآور، و ماشینهای زرهی در عملیاتهای روزمره، این تصور را تقویت میکند که پلیس باید مانند یک نیروی نظامی با تهدیدهای بالقوه برخورد کند. این باعث میشود که در مواقعی که نیاز به تصمیمگیری حساس است، استفاده از زور بیش از حد و خشونتآمیز شود.
3. فرهنگ «ما یا آنها»: برخی از نیروهای پلیس ممکن است در موقعیتهای بحرانی به جای مدیریت صلحآمیز وضعیت، به آن به چشم تهدید نگاه کنند. این دیدگاه «ما یا آنها» میتواند منجر به اعمال خشونت در برابر کسانی شود که به نظر میرسد خطرناک هستند، حتی اگر چنین نباشند.
4. عدم نظارت کافی و شفافیت: در برخی از موارد، نظارت ضعیف و عدم مسئولیتپذیری نیروهای پلیس باعث میشود که رفتارهای خشونتآمیز بدون پیگرد قانونی باقی بماند. بسیاری از پلیسها به دلیل نبود نظارت کافی از سوی مراجع قضائی و مقامهای بالاتر، ممکن است خود را در موقعیتهایی احساس کنند که مجاز به استفاده از زور بیش از حد هستند.
5. آموزش ناکافی: در برخی موارد، نیروهای پلیس به طور کافی در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشر آموزش دیدهاند. در نتیجه، آنها ممکن است نتوانند در شرایط بحرانی به بهترین شکل ممکن واکنش نشان دهند. این امر میتواند منجر به تشدید تنشها و در نهایت به خشونت بیمورد تبدیل شود.
6. عدم اعتماد عمومی: بسیاری از جوامع به ویژه در مناطق محروم و سیاهپوست، نسبت به پلیس بیاعتماد هستند. این بیاعتمادی میتواند منجر به درگیریهای بیشتر و واکنشهای خشن از طرف پلیس شود، چرا که افراد احساس میکنند هیچ حمایت و محافظتی از سوی نیروهای پلیس دریافت نمیکنند.
7. تعداد بالای سلاحها و خشونت در جامعه: وجود تعداد زیادی سلاح در جامعه آمریکایی میتواند یکی دیگر از دلایل خشونت پلیس باشد. پلیسها ممکن است با نگرانی از حمل سلاحهای غیرقانونی یا تهدیدات احتمالی روبهرو شوند و در نتیجه نسبت به افراد رفتار خشنتری داشته باشند.
اگرچه بسیاری از پلیسها سعی میکنند تا به شایستگی و با رعایت حقوق شهروندان وظیفه خود را انجام دهند، اما خشونتهای پلیسی بهویژه علیه اقلیتها هنوز یکی از معضلات جدی در ایالات متحده است که نیاز به تغییرات اساسی در ساختار پلیس، آموزش، نظارت و سیاستهای دولت دارد.
خشونت پلیسها نسبت به اقلیتها، بهویژه در ایالات متحده، یک مشکل ساختاری و پیچیده است که ریشههای آن به تاریخ طولانی تبعیض نژادی، اجتماعی و اقتصادی در این کشور باز میگردد. این نوع خشونت نه تنها به صورت فیزیکی بلکه در قالب تبعیض و بیعدالتیهای سیستماتیک نیز دیده میشود. اینجا به برخی از عوامل اصلی که باعث میشود اقلیتها بهویژه سیاهپوستان بیشتر هدف خشونت پلیس قرار گیرند اشاره میکنم:
1. تاریخ نژادپرستی و تبعیض ساختاری
آمریکا تاریخ طولانیای از نژادپرستی و تبعیض علیه اقلیتهای نژادی، بهویژه سیاهپوستان، دارد. از دوران بردهداری گرفته تا قوانین «جیم کرو» (که در نیمه قرن بیستم برای جداسازی سیاهپوستان و سفیدپوستان در بسیاری از جوانب زندگی اجتماعی وضع شده بود)، این تبعیضها همچنان در رفتارهای اجتماعی و نهادهای مختلف مانند پلیس نفوذ دارند. این میراث تاریخی میتواند موجب تبعیضهای ضمنی و آشکار در عملکرد نیروهای پلیس شود.
2. تبعیض نژادی و بیعدالتی در برخورد با اقلیتها
تحقیقات نشان میدهند که پلیسها در آمریکا، بهویژه در برخورد با سیاهپوستان، لاتینها و سایر اقلیتها، اغلب به گونهای متفاوت از سفیدپوستان رفتار میکنند. این تبعیضها بهویژه در استفاده از زور یا خشونت آشکار نمود پیدا میکند. بهطور مثال، سیاهپوستان در مقایسه با سفیدپوستان احتمال بیشتری دارند که بهخاطر رفتارهای مشابه یا حتی بیگناهی در معرض برخورد خشونتآمیز قرار گیرند.
3. پلیسسازی نظامی و رفتار قهرآمیز
در بسیاری از جوامع و بهویژه در محلههای اقلیتنشین، پلیس بهطور فزایندهای شبیه به یک نیروی نظامی با تجهیزات سنگین، تفنگهای خودکار، خودروهای زرهی و سایر ابزارهای نظامی عمل میکند. این نوع «نظامیسازی پلیس» منجر به افزایش خشونت در برخورد با اقلیتها میشود. بهطور معمول، پلیس در این مناطق به جای حل مسالمتآمیز مشکلات، رفتار قهرآمیزتری را در پیش میگیرد که موجب افزایش تنشها و خشونتها میشود.
4. فقر و بحرانهای اجتماعی در محلههای اقلیتی
محلههایی که بیشتر در اختیار اقلیتها هستند، معمولاً با مشکلات اقتصادی، بیکاری و فقر مواجهاند. این مشکلات میتوانند منجر به افزایش خشونت و جنایت در این مناطق شوند. پلیسها، بهویژه در مناطق فقیرنشین، ممکن است با برخوردهای سختگیرانه و خشونتآمیز وارد عمل شوند. در نتیجه، این وضعیت ممکن است به درگیریهای شدیدتر و تکرار خشونت علیه اقلیتها منجر شود.
5. پلیسهای نژادپرست و رفتارهای ناهنجار
تعداد زیادی از افسران پلیس ممکن است دارای پیشداوریهای نژادی باشند که این امر در نحوه رفتار آنها با اقلیتها تاثیر میگذارد. پیشداوری نژادی، یا «تبعیض نژادی ضمنی»، باعث میشود که پلیسها بدون توجه به وضعیت واقعی فرد، بهطور غیرمنصفانه رفتار خشنی را نسبت به افراد اقلیتی در پیش گیرند.
6. نبود نظارت و شفافیت
یکی از مشکلات اساسی در برخورد با خشونت پلیس علیه اقلیتها، نبود نظارت کافی بر رفتارهای پلیس و عدم مسئولیتپذیری است. در بسیاری از موارد، شکایات علیه پلیسها بدون پیگیری یا بهصورت ناقص بررسی میشود. این موضوع باعث میشود که خشونتهای پلیسی ادامه یابند و حتی تشدید شوند.
7. پدیده «پلیسزدگی» و امنیت اجتماعی
پلیسها بهطور معمول در مناطق اقلیتنشین بهعنوان نیروی حفظ امنیت و نظم بهکار میروند، اما این حضور پلیسی اغلب احساس امنیت را برای ساکنان این مناطق به وجود نمیآورد، بلکه به دلیل رفتارهای خشونتآمیز و سرکوبگرانه، احساس ترس و بیاعتمادی را تقویت میکند. این تضاد بین مأموریت پلیس بهعنوان حافظ امنیت و رفتارهای خشونتآمیزش، به تنشها میافزاید.
8. جنبشهای اعتراض و واکنشهای مردمی
خشونتهای پلیس علیه اقلیتها موجب شده است که جنبشهای مختلفی همچون «زندگی سیاهپوستان مهم است» (Black Lives Matter) شکل بگیرند. این جنبشها سعی دارند تا بر مشکلات خشونت پلیس علیه اقلیتها و نژادپرستی در سیستم پلیس تاکید کنند و برای تغییرات قانونی و اجتماعی مبارزه کنند. اعتراضات مردمی، که معمولاً پس از مواردی چون قتل سیاهپوستان توسط پلیس به وقوع میپیوندد، نشاندهنده عمق بیاعتمادی و نارضایتی از سیستم عدالت و قانون در آمریکا است.
خشونت پلیس علیه اقلیتها مسئلهای پیچیده است که نیازمند اصلاحات ساختاری و فرهنگی در نهادهای پلیس، آموزش نیروهای پلیس، و تغییرات قانونی است. حل این معضل به همکاری بین دولت، سازمانهای غیر دولتی، جوامع اقلیتی و خود نیروهای پلیس نیاز دارد. این اصلاحات باید شامل نظارت دقیقتر بر رفتار پلیس، ایجاد سیستمهای پاسخگویی و مسئولیتپذیری، و از بین بردن تبعیضهای نژادی در فرآیندهای قانونی و قضائی باشد.
سازمانهای بینالمللی حقوق بشر، از جمله سازمان ملل متحد و عفو بینالملل، بهطور مداوم به مسائل خشونت پلیس علیه اقلیتها در ایالات متحده و سایر کشورها پرداختهاند. این سازمانها برای جلب توجه به این مشکلات و فشار به دولتها برای اصلاحات قانونی و ساختاری فعالیتهایی انجام دادهاند. البته اقدامات آنها همیشه با چالشهایی روبهرو است، زیرا برخورد با مسائل داخلی هر کشور (بهویژه در کشورهایی مانند ایالات متحده که سیستم حقوقی و پلیسی خود را دارند) میتواند پیچیده و گاهی با مقاومتهای سیاسی مواجه شود. در اینجا به چند نکته مهم در مورد فعالیتهای سازمانهای بینالمللی در این زمینه اشاره میکنم:
1. گزارشها و بیانیهها
سازمانهای حقوق بشری مانند عفو بینالملل و سازمان ملل بهطور منظم گزارشهایی را منتشر میکنند که خشونتهای پلیس و نقض حقوق بشر توسط نیروهای امنیتی، به ویژه در برخورد با اقلیتها، را مستند میسازند. بهعنوان مثال، گزارشهای کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و گزارشهای عفو بینالملل بهطور خاص به مسائل مربوط به رفتارهای خشونتآمیز پلیس با سیاهپوستان و سایر گروههای اقلیتی در ایالات متحده پرداخته است.
این گزارشها معمولاً شامل تحلیلهایی از روندهای مختلف خشونت پلیس، مانند استفاده بیرویه از زور، قتلهای غیرقانونی و برخوردهای نژادپرستانه میشوند و از دولتها میخواهند که اقدامات لازم برای توقف این خشونتها را انجام دهند.
2. فشار برای اصلاحات
سازمانهای حقوق بشری از جمله سازمان ملل متحد از دولتها میخواهند که قوانین داخلی خود را برای جلوگیری از خشونت پلیس و محافظت از حقوق بشر تغییر دهند. این اصلاحات میتوانند شامل موارد زیر باشند:
- آموزش نیروهای پلیس در زمینه حقوق بشر، جلوگیری از تبعیض و رفتار غیرخشونتآمیز.
- نظارت مستقل بر فعالیتهای پلیس، از جمله استفاده از دوربینهای بدنپوش برای ضبط تعاملات پلیس با مردم.
- تامین عدالت برای قربانیان خشونت پلیس، از طریق محاکمه و مجازات افسران پلیس که مرتکب نقض حقوق بشر شدهاند.
3. اعتراضات بینالمللی و حمایت از جنبشها
سازمانهای حقوق بشری جهانی در اعتراضات و جنبشهایی مانند Black Lives Matter حمایت کردهاند و خواستار توجه به نقض حقوق بشر توسط نیروهای پلیس در ایالات متحده و دیگر کشورها شدهاند. در برخی موارد، این سازمانها توانستهاند توجه بینالمللی را به وضعیت اقلیتها جلب کنند و از این طریق فشارهای داخلی را برای تغییر ایجاد کنند.
4. حمایت از قربانیان
سازمانهای حقوق بشری معمولاً از قربانیان خشونتهای پلیسی حمایت میکنند، از جمله از طریق ارائه مشاوره حقوقی، جلب کمکهای بینالمللی و حمایت از پروندههای حقوقی برای عدالت و پاسخگویی. در مواردی مانند قتل جورج فلوید در سال ۲۰۲۰، سازمانهای حقوق بشری جهانی بهطور گستردهای وارد عمل شدند و خواستار رسیدگی فوری به این پرونده شدند.
5. پیگیری در سطح جهانی
سازمانهای بینالمللی مانند کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، سازمان گزارشگران بدون مرز، و عفو بینالملل بهطور مداوم تلاش میکنند تا حقوق بشر در سطح جهانی رعایت شود و نقضهای حقوق بشر توسط دولتها یا نهادهای دولتی (از جمله پلیس) را در عرصه بینالمللی مطرح کنند. آنها از کشورهای عضو میخواهند که در برابر خشونت پلیس اقدامات موثر انجام دهند و مسئولیتهای خود را در راستای رعایت حقوق بشر اجرا کنند.
6. تهدید به تحریمها
در برخی مواقع، سازمانهای بینالمللی یا کشورهای دیگر، در صورتی که دولتها از انجام اصلاحات خودداری کنند یا به نقض حقوق بشر ادامه دهند، اقداماتی همچون تحریمهای اقتصادی یا فشارهای سیاسی را اعمال میکنند. البته این روشها معمولاً در سطح جهانی و در شرایط خاص بهکار گرفته میشوند.
چالشها و محدودیتها
با وجود تمام این تلاشها، سازمانهای بینالمللی برای اعمال فشار واقعی بر دولتها با چالشهایی روبهرو هستند:
- حاکمیت ملی: بسیاری از کشورهای قدرتمند، به ویژه ایالات متحده، به حاکمیت ملی خود حساس هستند و تمایلی به پذیرش دخالتهای بینالمللی در مسائل داخلی ندارند.
- مقاومتهای سیاسی: اصلاحات و تغییرات در سیستم پلیس ممکن است با مقاومتهای داخلی و سیاسی مواجه شود، که در برخی موارد مانع از اجرایی شدن توصیههای سازمانهای بینالمللی میشود.
- ناکارآمدی نظارتهای بینالمللی: نظارتهای بینالمللی در برخی موارد کارآمد نبوده و نظارت بر نحوه اجرای اصلاحات دشوار است.
سازمانهای بینالمللی حقوق بشر در تلاشند تا از طریق گزارشها، اصلاحات قانونی، فشارهای سیاسی و حمایت از جنبشها برای مقابله با خشونت پلیس علیه اقلیتها اقدام کنند، اما موفقیت این تلاشها بستگی به اراده سیاسی دولتها، فشارهای مردمی و ساختارهای نظارتی دارد. در نهایت، برای تغییرات پایدار، نیاز به همکاری گستردهتر بین دولتها، سازمانهای حقوق بشری، و جوامع محلی است.