شخصیت های اجتماعی در محیط کار در کشور های مختلف
شخصیت اجتماعی به ویژگی های فردی اشاره دارد که آنها را از دیگران بر اساس الگوهای تعامل با گروه ها یا همسالان متمایز می کند. این ویژگی ها اغلب شامل احساسات، شناخت، سبک های ارتباطی، انگیزه ها و رفتارها در زمینه های مختلف است. مطالعه شخصیت اجتماعی بر درک چگونگی تأثیر این جنبهها بر روابط، فرآیندهای تصمیمگیری و گرایشهای رفتاری کلی تمرکز دارد. در این مورد، شخصیت اجتماعی به معنای داشتن ویژگی های متمایز مربوط به درگیری فرد در پویایی گروه است.
اختلالات شخصیت (PDs) میتواند پیامدهای مهمی برای موقعیتهای شغلی داشته باشد، زیرا ممکن است منجر به مشکلاتی در انطباق با نقشها، تأثیرگذاری بر عملکرد شغلی، ایجاد درگیری بین همکاران یا حتی ایجاد مسائل حقوقی مانند اخراج شود. PD ها معمولاً از طریق ویژگی های روانشناختی غیرطبیعی مانند نوسانات خلقی مکرر، مشکل در تمرکز، رفتار پرخاشگرانه نسبت به دیگران، تحریک پذیری بیش از حد، هذیان های مداوم، عدم همدلی و مشکل در ایجاد دوستی های نزدیک ظاهر می شوند. با این حال، همه افرادی که علائم مزمن PD را تجربه می کنند به دلیل ننگ یا سوء تفاهم به دنبال کمک نیستند. شناخت و پرداختن به علائم PD به طور مناسب به پیشگیری از فرسودگی شغلی، بهبود مهارتهای بین فردی، افزایش تواناییهای حل مسئله و ارتقای رفاه کلی در محل کار کمک میکند. مشورت با متخصصان مراقبت های بهداشتی ضروری است تا مشخص شود که فردی مبتلا به PD در صورت بروز علائم مداوم یا پریشانی در طول ساعات کار است.
کشورهای سرتاسر جهان درجات مختلفی از از دست دادن شخصیت اجتماعی را تجربه میکنند - اصطلاحی که به فقدان یک حس پایدار هویت، ساختار شخصیت و بیان عاطفی در هنگام تعامل با دیگران اشاره دارد - بهویژه در محیطهای شغلی پر استرس مانند محیطهای حقوقی. اجرا، خدمات مالی، و صنایع مراقبت های بهداشتی. در برخی از حوزه های قضایی، ممکن است برنامه های گزارش دهی و درمانی گسترده تری برای کارکنانی که از اختلالات شخصیتی شدید یا مقاوم رنج می برند، وجود داشته باشد، که شامل شرایطی مانند اختلال شخصیت مرزی، سیکلوتیمیا، اختلالات طیف اوتیسم، اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) می شود. و اختلال وسواس فکری اجباری (OCD). این درمانها بر کمک به افراد برای به دست آوردن کنترل مجدد بر پاسخهای عاطفیشان، توسعه استراتژیهای مقابلهای مؤثر، کاهش رفتارهای اجتنابی و تقویت عملکرد بینفردی بیشتر با حفظ بهرهوری حرفهای تمرکز دارند.
از سوی دیگر، در مناطقی که ممکن است منابع و دسترسی به سیستمهای حمایتی سلامت روان محدود باشد، مدیریت موثر چالشها برای کارگران مبتلا به علائم PD به طور فزایندهای چالش برانگیز میشود. سطوح بالای استرس، انزوا، و فرسودگی شغلی می تواند به ایجاد نقایص شخصیتی جدید و بدتر شدن نقایص موجود کمک کند. در نتیجه، سازمانها باید در برنامههای جامع کمک به کارکنان سرمایهگذاری کنند تا نیازهای منحصربهفرد کارگران مبتلا به PD، از جمله دادن مرخصی برای جستجوی کمک حرفهای، ارائه ترتیبات کاری انعطافپذیر برای کاهش استرس، و تشویق گفتگوی باز بین مدیریت و کارکنان در مورد توزیع حجم کار، سرمایهگذاری کنند. و فرهنگ سازمانی تغییر می کند.
تا به امروز، همکاری بینالمللی برای پیشبرد تحقیقات، بهترین شیوهها و راهحلهای سیاستی که هدف آن به حداقل رساندن شیوع و تأثیر از دست دادن شخصیت اجتماعی در مشاغل پر فشار است، حیاتی است. این شامل به اشتراک گذاری توصیه های مبتنی بر شواهد در سراسر مرزها، حمایت از ابتکارات جهانی متمرکز بر ارتقای آگاهی سلامت روان، و ایجاد ابزارهای ارزیابی استاندارد و معیارهای تشخیصی برای کمک به تشخیص زودهنگام و مدیریت علائم PD در بخش خصوصی و عمومی است. با انجام این کار، میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که همه احساس میکنند با ارزش، حمایت میشوند و میتوانند وظایف خود را با اطمینان و رضایت انجام دهند.
از بین رفتن شخصیت اجتماعی در محیط کار در کشور های مختلفاختلالات شخصیتی مختلف می تواند به طور قابل توجهی بر توانایی فرد برای برتری در محیط های شغلی پر استرس تأثیر بگذارد و منجر به افزایش بهره وری، خلاقیت و روحیه سازمانی شود. در اینجا پنج نوع رایج از اختلالات شخصیتی که ممکن است اغلب در صنایع خاص رخ دهد، آورده شده است:
1. اختلال شخصیت مرزی (BPD): BPD با نوسانات شدید در خلق و خو، زمان واکنش، و دامنه توجه، همراه با تغییر قابل توجه تفکر و احساسات مشخص می شود. افراد مبتلا به BPD ممکن است با مسائل مربوط به خودپنداره، عزت نفس پایین و تمایل به طغیان های عاطفی شدید که به طور بالقوه می تواند به خود، دیگران یا دارایی در محل کار آسیب برساند، دست و پنجه نرم کنند. مدیرانی که در نظر دارند نامزدهای BPD را استخدام کنند، باید خطرات و مزایای بالقوه را با در نظر گرفتن عواملی مانند سازگاری با سبک ارتباطی، آمادگی رهبری و احتمال درخواست کمک حرفه ای پس از تشخیص، به دقت ارزیابی کنند.
2. سیکلوتیمیا: شبیه به BPD، سیکلوتیمیا شامل تغییرات سریع بین حالات خلقی است، اما برخلاف BPD، سیکلوتیمیک ها لزوماً احساسات منفی شدید نشان نمی دهند. در عوض، ممکن است با دورههایی از غم، ناامیدی، سرخوشی یا تنش همراه با افکار و احساسات پیچیده ظاهر شوند. در حالی که افراد cyclothymic ممکن است بینش و سازگاری ارزشمندی داشته باشند، ممکن است برای حفظ مرزهای عاطفی ثابت و حرکت در محیط های چالش برانگیز شغلی نیز تلاش کنند. کارفرمایان باید قبل از تصمیم گیری در مورد استخدام در نظر بگیرند که آیا تلاش های اسکان نامزدها با ارزش ها و اولویت های آنها مطابقت دارد یا خیر.
3. اختلالات طیف اوتیسم (ASDs): ASD ها طیفی از ناتوانی های عصبی رشدی را در بر می گیرند که با مشکلات در ارتباطات، تعاملات اجتماعی و رفتارهای تکراری مشخص می شوند. کارمندانی که مبتلا به ASD تشخیص داده شده اند ممکن است به آموزش تخصصی، حمایت های تطبیقی و تسهیلات اضافی برای مشارکت کامل در روال معمول اداری نیاز داشته باشند. بهعلاوه، مدیریت باید فرهنگهای فراگیر را تقویت کند که کار تیمی، همکاری و احترام متقابل را در اولویت قرار میدهند تا کارمندان مبتلا به ASD را قادر به پیشرفت کنند. ارائه فرصتهای منظم برای همکاری متقابل، ترویج فناوری در دسترس، و اطمینان از نمایندگیهای متنوع میتواند راه درازی را در جهت بهبود تجربیات محل کار برای این جمعیت انجام دهد.
4. اسکیزوفرنی: علائم اسکیزوفرنی شامل توهم، هذیان، تشنج حرکتی، اپیزودهای کاتاتونیک و توهمات شنوایی کلامی است. کارگران مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است مهارت های بین فردی ضعیف، مشکل در مدیریت امور مالی خود و کیفیت کار به خطر بیفتند. برای کاهش این چالشها، مدیران باید گزینههای اقامتی مانند دورکاری، موقعیتهای پاره وقت، زمانبندی انعطافپذیر و تیمهای پروژه مشترک را بررسی کنند. تشویق کانالهای ارتباطی باز، توسعه نظارت قوی و ارائه حمایت حرفهای مداوم میتواند به افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در یافتن تعادل و تحقق نقشهایشان کمک کند.
5. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): PTSD به دنبال قرار گرفتن در معرض حوادث تروما ایجاد می شود که منجر به خاطرات بازگشتی، کابوس، واکنش های فیزیکی، اضطراب شدید و برانگیختگی بیش از حد می شود. کاندیداهای مبتلا به PTSD ممکن است برای مقابله با یادآوری مکرر حوادث گذشته مشکل داشته باشند و ممکن است به دلیل ترس از تلافی یا تشدید درگیری اعتماد به دیگران برایشان سخت باشد. هنگام ارزیابی کاندیداهای مبتلا به PTSD، کارفرمایان باید توجه ویژه ای به خواسته های شغلی، در دسترس بودن سرپرست و سبک های ارتباطی داشته باشند. ارائه سیاست های حمایتی در محل کار، اجازه دادن به انعطاف پذیری در برنامه ریزی، و ترکیب تکنیک های تقویت مثبت می تواند به کاهش استرس و بهبود بهره وری کمک کند.
کارفرمایان با آگاهی از این اختلالات شخصیتی و تایید وجود آنها، میتوانند محیطهای عادلانهتر و حمایتکنندهتری ایجاد کنند که رشد شخصی، پیشرفت شغلی و بهبود رفاه را برای کارکنان در طول دوره تصدی خود تسهیل میکند. به یاد داشته باشید، هر مورد نیاز به توجه و حمایت فردی دارد، که منعکس کننده نیاز به آموزش مداوم، تحقیق و همکاری بین ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی، مربیان، سیاست گذاران و ذینفعان صنعت است.
معرفی اختلال های مختلف شخصیتی در محیط کاراختلالات شخصیتی در محیط کار معمولاً از ترکیبی از استعدادهای ژنتیکی، تأثیرات محیطی و عوامل روانی ناشی میشود که همگی به روشهای پیچیدهای برای شکلدهی به رفتار، روابط و مسیر کلی زندگی فرد تأثیر میگذارند. در اینجا برخی از مسائل کلیدی وجود دارد که اغلب به ایجاد اختلالات شخصیتی مختلف در زمینه های کاری کمک می کند:
1. ژنتیک: تقریباً یک سوم از موارد اختلالات شخصیت را می توان به استعداد ژنتیکی نسبت داد، عمدتاً از طریق جهش هایی که بر ساختارها و عملکردهای مغز تأثیر می گذارد. تحقیقات نشان میدهد که ژنهای خاصی ممکن است بر حساسیت به شرایطی مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD)، اختلال شخصیت ضد اجتماعی (ASPD)، اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD)، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و سایر اختلالات مرتبط تأثیر بگذارند. همانطور که درک ما از عوامل خطر ارثی عمیق تر می شود، خانواده هایی با سابقه بیماری روانی ممکن است اکنون به دنبال آزمایش ژنتیک برای شناسایی ارتباط بالقوه با شرایط بستگان خود باشند.
2. تأثیرات محیطی: تجربیات اولیه دوران کودکی نقش مهمی در تعیین روند بسیاری از اختلالات سلامت روان، از جمله اختلالات شخصیت ایفا می کند. نوجوانانی که در خانه هایی بزرگ می شوند که مشخصه آنها بی ثباتی، سوء استفاده، بی توجهی و عدم مشارکت والدین است، در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به انواع مشکلات روانپزشکی، از جمله مشکلات مرتبط با اختلالات شخصیتی هستند. به عنوان مثال، کودکانی که در طول سالهای شکلگیری خود، قلدری یا روابط آزاردهنده را تجربه میکنند، ممکن است به BPD مبتلا شوند، در حالی که کودکانی که در معرض ضربه شدید قرار میگیرند ممکن است از PTSD یا ASPD رنج ببرند. علاوه بر این، شرایط نامطلوب زندگی، مانند سوء مصرف مواد، فشار مالی، و آسیب جسمی، میتواند منجر به استرس مزمن، تنهایی و افسردگی شود که همگی میتوانند به پیشرفت اختلالات شخصیتی موجود دامن بزنند.
3. عوامل روانی: علاوه بر مولفه های زیستی و محیطی، عوامل روانی متعددی در بروز و حفظ اختلالات شخصیت در محیط کار دخیل بوده است. اینها شامل سوگیری های شناختی، کمبودهای کنترل تکانه و الگوهای رفتارهای اجتنابی است که می تواند منجر به تعارض و سوء تفاهم در روابط بین فردی شود. علاوه بر این، سازمانهایی که نقشهای کلیشهای و دینامیک قدرت سلسله مراتبی را به همراه منابع محدود و دسترسی به مراقبت ترویج میکنند، میتوانند چرخه آسیبپذیری و بیثباتی را در میان کارگرانی که ممکن است برای برآوردن نیازهای اساسی برای ایمنی، ثبات و استقلال تلاش کنند، تداوم بخشند.
4. وضعیت اجتماعی-اقتصادی: کار در بازارهای کار با دستمزد کم، غیررسمی، زندگی در فقر و مواجهه با فشارهای اجتماعی-اقتصادی ممکن است خطر ابتلا به اختلالات روان پریشی مانند اسکیزوفرنی و هذیان را در فرد افزایش دهد. جمعیت هایی که از نظر اقتصادی محروم هستند ممکن است به خدمات ضروری، منابع و شبکه های پشتیبانی دسترسی نداشته باشند، که همه اینها می توانند سطح استرس را تشدید کنند و به توسعه مسائل مربوط به سلامت روان کمک کنند.
5. نابرابریهای بهداشتی: گروههای اقلیت خاص ممکن است بهویژه به دلیل موانع سیستمیک برای دسترسی به مراقبتهای بهداشت روانی مناسب، درمان و حمایت جامعه، بهویژه در برابر اختلالات شخصیتی آسیبپذیر باشند. به عنوان مثال، جوامع لاتینکس به طور مداوم نرخ های بالاتری از PTSD را در مقایسه با آمریکایی های سفیدپوست غیر لاتین گزارش کرده اند، در حالی که افراد رنگین پوست هنگام بحث درباره نگرانی های مربوط به سلامت روان با تعصب نژادی و انگ بیشتری مواجه می شوند. رسیدگی به این نابرابری ها و اجرای راهبردهای جامع برای ارتقا و بهبود سلامت روان، بدون شک نقش مهمی در پیشگیری از بروز اختلالات شخصیتی در آینده در محیط کار خواهد داشت.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که پرداختن به علل ریشه ای اختلالات شخصیت در محیط کار نه تنها به نفع افرادی است که مستقیماً درگیر هستند، بلکه با کاهش انگ، افزایش تحرک اقتصادی، و تقویت پذیرش و همدلی بیشتر نسبت به دیدگاه های مختلف، تأثیر مثبتی بر پیامدهای اجتماعی گسترده تر خواهد داشت. پیشرفت مداوم دانش در مورد علل، پیشگیری و درمان اختلالات شخصیت می تواند کارفرمایان، متخصصان منابع انسانی، سیاست گذاران و مربیان را در ایجاد محیط های کاری ایمن تر و فراگیرتر راهنمایی کند که رفاه و موفقیت کارکنان را در اولویت قرار می دهد.