6 روش جدید و مهم برای یک نویسنده حرفه ای بودن
چگونه نویسنده شویم ؟نوشتن آسان نیست. حتی شاید بتوان گفت بسیار هم دشوار است. چرا؟ چون نوشتن درواقع همان فکر کردن است اما روی کاغذ. دیوید مک کالو،برنده پولیتزر درباره نوشتن جمله جالبی دارد: برای خوب نوشتن باید خوب فکر کرد، به همین خاطر نوشتن بسیار دشوار است.ممکن است به عنوان یک نویسنده تازه کار وقتی به صفحه خالی نگاه میکنید مستاصل شوید و ندانید از کجا آغاز کنید. وقتی نوشتن در سبکهای مختلف را میآموزید از نکات زیر که به بسیاری از نویسندگان کمک کردهاند استفاده کنید . با ما همراه باشید !
تئودور آدورنو فیلسوفی بود که رؤیاهایش را مینوشت. حتی مجموعهای از خوابنوشتهای او در قالب کتابی منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است.بهمحض بیدار شدن خوابهایتان را بنویسید. علاوهبراین میتوانید درک و دریافت خودتان از رویاهایتان را هم مکتوب کنید.رویاها منشأ بسیاری از مهمترین شاهکارهای ادبی و هنری جهان بودهاند. نادیده گرفتن رویاها بیتوجهی به بسیاری از ایدههای بالقوه است.داشتن دفترچههایی اختصاصی برای ثبت خوابهایی که میبینیم میتواند سند ارزشمندی از زیست ذهنی ما در دورههای گوناگون باشد.
به حرف کیدر و بسیاری از نویسندگان دیگر توجه کنیم میبینیم که آنها اذعان میکنند که پیشنویس اولیه هر نوشتهای ضعیف و مغشوش و درهمریخته است.اما ما در عمل چه میکنیم؟ غالباً میخواهیم در اولین نشست متنی خوب و اصولی بنویسیم؛ و به خاطر اینکه چنین چیزی عملی نیست سرخورده میشویم و خودمان و نوشتههایمان را زیر سوال میبریم.
«نوشته، حین نوشتن شکل میگیرد.»
اگر به این نکته توجه عملی و جدی داشته باشیم گام بزرگی برای برای نویسنده شدن برداشتهایم: بهتر است حین نوشتن پیشنویس اولیۀ هر متنی با نهایت سرعت پیش برویم و تا حد ممکن دستمان را از قلم یا کیبورد جدا نکنیم.
حتما شما هم از این قبیل سؤالها شنیدهاید: «اول دیوار بود یا تابلو؟» یا «اول مرغ بود یا تخم مرغ؟»این سوالها شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد؛ اما طرح آنها میتواند محرک خلق ایدههای تازه باشد.البته که همۀ سوالات از این جنس نیست. گاهی سادهترین و بدیهیترین سوالات نیز میتواند بهانۀ خوبی برای نوشتن متنهای عمیق و اساسی باشد.باری، سؤالنویسی یکی از بهترین تمرینهای نویسندگی است. دربارۀ هر چیزی که دوست دارید سؤال طرح کنید؛ سؤالات منطقی و سؤالات فرامنطقی.
نویسنده فردی است با هوش کلامی بالا.هوش و تسلط کلامی با تمرین مداوم و سنجیده افزایش مییابد.برای تقویت تسلط کلامی خودمان بهتر است با افرایش دایره لغاتمان شروع کنیم. هر چقدر که کلمات بیشتری داشته باشیم فاصلۀ مغز و دستمان کمتر میشود و در نوشتن افکار و ایدههایمان بهتر و راحتتر عمل میکنیم.صدالبته افزایش دایره واژگان علاوه بر نوشتار تسلط ما بر گفتار را هم افزایش میدهد و اعتماد به نفس بیشتری برای حرف زدن و گفتگو کردن پیدا میکنیم.
ری برادبری میگوید:
«نويسندۀ خوب غالباً زندگی را لمس ميكند. نويسندۀ ميانمايه بهسرعت دستی بر پيكرش میكشد. نويسندۀ بد به او تجاوز میكند و در هجوم حشرات رهايش میكند.»
نویسندگی یعنی جزئینگری و توجه دقیق و موشکافانه به زندگی و اصلاً همین توجه به جزئیات و باریکبینی است که نویسنده را از بقیه متمایز میکند.اینهمه جزئیات واقعاً لازمه؟ من که از خوندن این جزئیات حوصلهم سر میره. نمیشه آدم سریع بره سر اصل مطلب؟»
حرف این نیست که داستانمان را پر از جزئیات بیربط و اضافی کنیم؛ نکته اینجاست که برای تصویرسازی در ذهن مخاطب و ایحاد تاثیری ملموس چارهای جز جزئیپردازی نیست. یک تفاوت اصلی داستان با حکایت و خبر این است که داستان در پی بازآفرینی زندگی است نه صرفاً اشارهای سطحی به آن و دادن پندی اخلاقی.
خاصیت نگهداری از نوشتههای قدیمی این است که با مرور آنها پس از مدت معینی میتوان به نتایج جالبی درباره گذشته و سیر افکار خودمان برسیم.
ضمن اینکه بعدها ممکن است ببینید بعضی همین کاغذپارهها میتواند مادۀ خام نوشتن یادداشت و جستار و داستان باشد؛ البته این به سطح مهارت شما در کرهگرفتن از آب بستگی دارد. ماجرا فقط دربارۀ کاغذها نیست. من تمام چیزایی که با رایانه تایپ میکنم را هم بهدقت آرشیو میکنم. معمولاً تمام روزنوشتههای هر فصل را توی یک فایل مینویسم و همین باعث شده نوشتههایم بهتر و سادهتر طبقهبندی شود. لذت این کار در این است که مثلاً همین الان میتوانم بروم ببین در دو، سه یا چهارسال قبل در چنین روزی چه چیزهایی در سرم میگذشته است .