تفاوت فیزیولوژی مغز ها با توجه به جنسیت

تفاوت ادراک و واکنش مغز زن و مرد

فیزیولوژی مغزها با توجه به جنسیت

‏تفاوت های فیزیولوژیکی بین مغز مردان و زنان از تأثیرات هورمونی مربوطه آنها در طول رشد ناشی می شود. مغز مردان تستوسترون را عمدتاً از طریق بلوغ دریافت می کند در حالی که زنان غالباً استروژن را تجربه می کنند. این هورمون‌ها ساختار و عملکرد مغز را تغییر می‌دهند و بر بخش‌هایی مانند شکل‌گیری حافظه، شناخت، تنظیم هیجانی و برانگیختگی جنسی تأثیر می‌گذارند. به عنوان مثال، مردان معمولاً دارای لوب های پیشانی بزرگ تری هستند که مسئول عملکردهای اجرایی مانند تصمیم گیری هستند، در حالی که زنان تمایل دارند مناطق جداری قوی تری را در ارتباط با پردازش فضایی و مهارت های حل مسئله ایجاد کنند. مکانیسم های دقیق پشت این تغییرات همچنان یک حوزه فعال تحقیقاتی است.

تفاوت نقش محیطی مغز زن ها و مرد ها

‏تفاوت‌های جنسیتی در رشد، بلوغ و عملکرد مغز انسان عمدتاً تحت تأثیر عوامل زیست‌شناختی و محیطی قرار می‌گیرد که هر کدام نقش منحصر به فردی را در چارچوب انتظارات و شرایط اجتماعی-فرهنگی مربوطه ایفا می‌کنند. این بخش محرک‌های محیطی بالقوه ویژگی‌های مغزی خاص جنسیتی را از دیدگاه‌های مختلف بررسی می‌کند، و نشان می‌دهد که چگونه هنجارهای فرهنگی، پیشینه خانوادگی، روابط با همسالان، تحصیلات و تجربیات شخصی می‌توانند بسترهای عصبی زیربنایی رشد و عملکرد شناختی را شکل دهند.


‏1. تجارب اولیه دوران کودکی: رشد شناختی در دوران نوزادی به شدت تحت تأثیر مراقبت مادر و قرار گرفتن در معرض زبان قرار می گیرد، که نشان می دهد تعاملات اولیه با مراقبین می تواند ساختار و عملکرد مغز را به روش های قابل پیش بینی تعدیل کند. به عنوان مثال، مادرانی که در حین تغذیه نوزادان خود صدا می دهند، ممکن است افزایش تعامل والدین و نوزاد و حساسیت شدید به سیگنال های شنوایی را تجربه کنند که منجر به افزایش ارتباط مغزی و هوش هیجانی بهتر می شود. به طور مشابه، مداخلاتی که مهارت‌های ارتباط کلامی و یادگیری اجتماعی-عاطفی را از طریق تعاملات مادر-کودک هدف قرار می‌دهند، ممکن است نتایج شناختی برتر را برای دختران در مقایسه با پسران ارتقا دهد . با این حال، ذکر این نکته ضروری است که این مزایا به دلیل شکاف های گسترده تر در فرصت های آموزشی و دسترسی به منابع، لزوماً به دستاوردهای معادل در زمینه های STEM تبدیل نمی شوند.


‏2. فراگیری زبان: پسران به طور مداوم در فراگیری زبان از دختران بهتر عمل می کنند، علیرغم شواهدی که از سطوح توانایی برابر بر اساس معیارهای استاندارد دانش واژگان و مهارت گرامری حمایت می کنند . چندین خط تحقیق نشان می‌دهد که این اختلاف ممکن است از وجود کلیشه‌های مردانه در محیط‌های خانه کودکان ناشی شود، که می‌تواند آنها را به نسبت دادن برخی از شایستگی‌های شناختی، مانند خواندن و نوشتن، تنها به پسران سوق دهد. دریافتند که پیش‌خوانی کتاب‌هایی که حاوی تصاویر مردانه هستند، باعث شد تا کودکان پیش‌دبستانی، صدای مردان را به‌عنوان خواننده‌های بهتری در مقایسه با زنان ارزیابی کنند، حتی اگر در نمرات درک واقعی تفاوتی نداشته باشند. علاوه بر این، تحقیقات نشان می‌دهد که ورودی زبانی از همسالان و بزرگسالان به طور مساوی در پیشرفت توانایی‌های زبانی در هر دو جنس کمک می‌کند، اما پدران ممکن است در مقایسه با مادران راهنمایی و حمایت مستقیم‌تری در رابطه با سواد و تشخیص کلمات ارائه دهند. در نتیجه، خانواده‌هایی که آموزش زبان را در اولویت قرار می‌دهند و کودکان را به خواندن گسترده در خانه تشویق می‌کنند، می‌توانند به رفع این شکاف در نسل‌های آینده کمک کنند.


‏3. اثرات همسالان: تعاملات اجتماعی نقش مهمی در شکل دادن به رشد و عملکرد شناختی فردی، به ویژه در رابطه با ویژگی های جنسیتی خاص دارد. پسرها معمولاً برای انگیزه و تشویق به تقویت مثبتی که توسط دوستان ارائه می‌شود تکیه می‌کنند و آنها را به سمت توسعه رفتار اجتماعی قوی‌تر و بهبود عزت نفس در مقایسه با دختران سوق می‌دهد. مطالعاتی که از تحلیل‌های همگروهی طولی استفاده می‌کنند نشان داده‌اند که دوستی‌های اولیه تجربه شده در دوران نوجوانی می‌تواند موفقیت تحصیلی بعدی، علائم سلامت روان و مسائل مربوط به مصرف مواد را پیش‌بینی کند. جالب اینجاست که شبکه‌های اجتماعی دختران اغلب از نقش‌های متعددی تشکیل شده‌اند، مانند افراد مورد اعتماد، کمک‌کنندگان و همسالانی که مایلند آسیب‌پذیری‌های خود را به اشتراک بگذارند، که می‌تواند همدلی، حل تعارض، و رفاه کلی را افزایش دهد. در حالی که شواهد متفاوتی در مورد اینکه آیا تعاملات همسالان به طور مستقیم بر ساختارها و عملکردهای مغزی خاص تأثیر می گذارد وجود دارد، واضح است که ارتباطات اجتماعی سالم به عنوان مکانیسم های محافظتی قدرتمند در برابر استرس، افسردگی و رویدادهای منفی زندگی عمل می کند .


‏4. آموزش و آمادگی شغلی: دسترسی به منابع آموزشی باکیفیت، در کنار راهنمایی شغلی و راهنمایی مناسب، می تواند شکاف دستمزد جنسیتی را به میزان قابل توجهی کاهش دهد و نرخ پیشرفت تحصیلی را بهبود بخشد. تعداد فزاینده ای از شواهد از اهمیت مشارکت دختران در برنامه های مدرسه با تمرکز بر دروس ریاضی، علوم، مهندسی، فناوری، هنر و ریاضیات (STEM) حمایت می کند، زیرا آنهابه دلیل علاقه، کنجکاوی و کنجکاوی درونی در این زمینه ها برتری دارند. شیوه های تدریس موثر . آماده‌سازی دانش‌آموزان برای کالج و دانشگاه از طریق رسیدگی به شکاف‌ها در مهارت‌های تحصیلی، توسعه توانایی‌های تفکر انتقادی، و ارائه درس‌های مرتبط و فعالیت‌های فوق برنامه می‌تواند اعتماد دختران را تقویت کرده و موانع را برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه کاهش دهد .

تفاوت نقش محیطی مغز زن ها و مرد ها تفاوت نقش محیطی مغز زن ها و مرد ها

تفاوت های فیزیولوژیکی مغز زن و مرد

‏تفاوت های فیزیولوژیکی بین مغز مردان و زنان در درجه اول به جنبه های ساختاری و عملکردی از جمله حجم ماده خاکستری، یکپارچگی ماده سفید، سیستم های انتقال دهنده عصبی، تأثیرات هورمونی و عوامل ژنتیکی مربوط می شود. این تغییرات به پروفایل های شناختی متمایز، سبک های تصمیم گیری و سازگاری با چالش های محیطی کمک می کند. در زیر برخی از تفاوت‌های فیزیولوژیکی کلیدی در مغز مردان و زنان که زیربنای فرآیندهای جنسیتی هستند آورده شده است:


‏1. حجم ماده خاکستری: مغز مردان چگالی ماده خاکستری کل بیشتری را نسبت به مغز زنان نشان می دهد، اگرچه مناطق خاص حجم کمتری نسبت به زنان نشان می دهند، مانند قشر پیش پیشانی داخلی، اینسولای قدامی و لوب های جداری . این الگوی توده خاکستری کلی بالاتر در ابتدا به ترشح تستوسترون نسبت داده شد و نقش مهمی در کنترل پرخاشگری، رقابت و رفتارهای سلطه جویانه در بین مردان دارد. اگرچه برخی از مطالعات نشان می‌دهند که این تفاوت‌ها ممکن است تا حدی با سن، بلوغ جنسی یا عوامل دیگر توضیح داده شوند، یافته‌های اخیر نشان می‌دهد که ژنتیک ارثی هنوز نقش مهمی در تعیین اندازه و سازماندهی مغز ایفا می‌کند .


‏2. یکپارچگی ماده سفید: مغز زنان به طور کلی تعداد فیبرهای بالاتر و بسته شدن میلین کمتر در اطراف رشته های عصبی را در مقایسه با مردان نشان می دهد، که به طور بالقوه منعکس کننده تغییرات در وضعیت تغذیه، تنظیم هورمونی، و استعدادهای ژنتیکی است. این تفاوت‌ها در معماری ماده سفید با عملکردهای شناختی خاص زن، مانند رمزگذاری حافظه و بازیابی مرتبط است، در حالی که به نظر می‌رسد مردان در وظایفی که نیاز به توجه مداوم و کنترل اجرایی دارند، برتری دارند .با این حال، باید توجه داشت که تغییرات منطقه‌ای در ریزساختار ماده سفید در هر دو جنس مشاهده شده است که نشان‌دهنده همپوشانی‌های بالقوه و تعاملات پیچیده با سایر ویژگی‌های مغز است.


‏3. سیستم های انتقال دهنده عصبی: هر دو مغز زن و مرد از الگوهای مختلف انتقال دهنده های عصبی، از جمله دوپامین، سروتونین، نوراپی نفرین و فعالیت گاما آمیگدال استفاده می کنند. به طور کلی، مردان دارای غلظت بالاتری از انتقال دهنده های عصبی مونوآمینرژیک، به ویژه نوراپی نفرین و دوپامین هستند، در حالی که زنان سطوح بالاتری از ترشح سروتونین را نشان می دهند. عدم تعادل بین این سیستم های انتقال دهنده عصبی پیامدهایی برای شناخت، تنظیم خلق و خو و آسیب پذیری در برابر بیماری های روانپزشکی مانند افسردگی و اسکیزوفرنی دارد (بک و استاینمتز، 2005).


‏4. هورمون ها و پاسخ به استرس: قاعدگی نقش اساسی در تنظیم عملکرد مغز و پاسخ های انطباقی به استرس ایفا می کند و در نتیجه تغییراتی در بیان ژن، نوروپلاستیسیته و تولید هورمون هایی مانند استروژن، پروژسترون، هورمون رشد و اکسی توسین ایجاد می کند. در دوران بارداری، چرخه های قاعدگی بر رشد جنین و رفتار مادر تأثیر می گذارد و در نهایت زمینه را برای رشد بهینه مغز در نوزادان فراهم می کند. علاوه بر این، به نظر می‌رسد قرار گرفتن در معرض استروژن سیگنال‌دهی تستوسترون را در بافت‌های محیطی تقویت می‌کند و در دسترس بودن آن را در مناطق مرکزی مغز مسئول رفتارهای تهاجمی افزایش می‌دهد . برعکس، زنان معمولاً در طول تولیدمثل با استرس‌های فیزیکی و شیمیایی کمتر مواجه می‌شوند، که باعث انعطاف‌پذیری بالاتر و کاهش حساسیت به اختلالات عصبی روان‌شناختی ناشی از استرس مزمن می‌شود .


‏5. عوامل ژنومی و اپی ژنتیکی: پلی مورفیسم های ژنتیکی ارثی مرتبط با رشد و عملکرد مغز در ژن های مختلف وجود دارد، که نشان می دهد مغز ما بسیار پلاستیکی است و به تأثیرات محیطی پاسخ می دهد. برخی از نمونه‌ها شامل انواع ژن‌های BRCA1/BRCA2، جهش PTEN، مسیر فعال‌سازی PPARα، ژن‌های مرتبط با التهاب، و مکان‌های متیلاسیون DNA واقع در عناصر پروموتر و تقویت‌کننده ژن‌های بیان‌شده توسط مغز هستند . تغییرات اپی ژنتیکی، مانند الگوهای اصلاح هیستون و متیلاسیون DNA، شبکه های تنظیمی رونویسی را بیشتر اصلاح می کند و بر هویت سلولی، شناخت و خطر بیماری تأثیر می گذارد .

آیا این تفاوت ها معنادار هستند و روی رفتار آن ها تاثیر دارد ؟

‏این تفاوت های فیزیولوژیکی در ساختار و عملکرد مغز مردان و زنان نقش مهمی در شکل دادن به رفتارهای متمایز، توانایی های ذهنی و تجربیات عاطفی آن ها ایفا می کند. جنبه‌های مهم این تفاوت‌ها را می‌توان در حوزه‌های مختلفی از جمله ادراک، یادگیری، حافظه، تعامل اجتماعی، مهارت‌های حرکتی، خلاقیت، خودمختاری و مدیریت استرس طبقه‌بندی کرد. در اینجا یک مرور کلی از چگونگی بروز این سوگیری ها در نتایج رفتاری وجود دارد:


‏1. ادراک و شناخت: تفاوت های جنسیتی خاص در ساختار و عملکرد مغز منجر به تفاوت های فردی در پردازش حسی، ذخیره سازی اطلاعات و توانایی شناختی می شود. به عنوان مثال، زنان در مقایسه با مردان تمایل دارند در کارهایی که نیاز به استدلال فضایی بصری و تفکر انتزاعی دارند بهتر عمل کنند، در حالی که ظرفیت حافظه کاری برتر و هوش سیال از خود نشان می دهند . علاوه بر این، زنان اغلب رویاهای واضح و رنگارنگ‌تری را تجربه می‌کنند، که نشان می‌دهد تخیل هنری ممکن است از مدارهای عصبی درگیر در ورودی حسی و پردازش انجمنی ناشی شود.


‏2. یادگیری و انگیزه: تحقیقات نشان می دهد که دختران وقتی در معرض مواد برنامه درسی طراحی شده خاص برای آنها قرار می گیرند، سریع تر یاد می گیرند، دانش را طولانی تر حفظ می کنند و عمیق تر درگیر محتوای آموزشی می شوند . یکی از توضیح های احتمالی برای این پدیده از این واقعیت ناشی می شود که مغز زنان در اوایل کودکی و نوجوانی دارای افزایش تراکم ماده خاکستری و آکسون های نازک تر است، که ارتباط و کارایی بهتری برای فرآیندهای یادگیری و حل مسئله ارائه می دهد .علاوه بر این، زنان رضایت و لذت بیشتری را نسبت به پسران از کار مدرسه گزارش می‌کنند که احتمالاً به دلیل باورها و انتظارات فرهنگی در رابطه با نقش‌ها و مسئولیت‌های مرتبط با تحصیل و مسیرهای شغلی است.


‏3. حافظه و یادآوری: در حالی که هر دو جنس دارای قابلیت های مشابهی برای به خاطر سپردن کوتاه مدت حقایق و ارقام هستند، تفاوت های جنسیتی قابل توجهی در عملکرد حافظه اپیزودیک بلند مدت وجود دارد. به طور معمول، زنان در آزمون‌های اندازه‌گیری حافظه معنایی در مقابل رویه‌ای از مردان بهتر عمل می‌کنند، و نشان می‌دهد که خاطرات اپیزودیک به‌جای نگاشت مستقیم محرک-پاسخ، بیشتر به تداعی‌های متنی متکی هستند. این یافته با تحقیقات قبلی که نشان می‌دهد لوب گیجگاهی داخلی، حاوی ساختارهایی است که در خودآگاهی و تثبیت خاطرات اپیزودیک دخیل است، جانبی‌سازی بزرگ‌تری را در زنان در مقایسه با مردان نشان می‌دهد، همخوانی دارد . علاوه بر این، برخی از مطالعات نشان داده‌اند که مداخلاتی که مزایای شناختی منحصربه‌فرد زنان را در حافظه اپیزودیک هدف قرار می‌دهند، می‌توانند به طور بالقوه موفقیت و رفاه حرفه‌ای آن‌ها را افزایش دهند.


‏4. تعامل اجتماعی: تحقیقات به طور مداوم نشان داده است که زنان در مقایسه با مردان تمایل به ایجاد پیوندهای اجتماعی قوی تر و متنوع تری دارند، در درجه اول به این دلیل که احتمال بیشتری دارد دیگران را بر اساس نشانه های غیرکلامی تشخیص دهند و در طول زمان روابط خود را حفظ کنند . این ترجیح برای حفظ ارتباط نزدیک با دیگران ممکن است ناشی از نیاز به حمایت و درک متقابل در جامعه ای باشد که با تقسیم اجتماعی و انتظارات نقش مبتنی بر جنسیت مشخص می شود . جالب توجه است، به نظر می رسد که زنان نیز از تأثیرات مثبت همسالان سود بیشتری می برند، و گزارش می دهند که عزت نفس و اعتماد اجتماعی بهبود یافته به دنبال تعاملات اجتماعی شامل همسالانی که دارای پیشینه و ارزش های مشابه هستند .


‏5. مهارت‌های حرکتی و مهارت: گزارش‌های محدودی از تفاوت‌های جنسیتی سیستماتیک از نظر مهارت حرکتی ظریف یا هماهنگی دست و چشم وجود دارد، اما بدیهی است که دختران اغلب این مهارت‌ها را زودتر و با سرعت بیشتری نسبت به پسران توسعه می‌دهند. چندین نظریه توضیح می دهند که چرا این اتفاق می افتد، از جمله افزایش تمرین از طریق حرکات تکراری، افزایش حساسیت به بازخورد حرکتی، و دسترسی به ابزار و تجهیزات تخصصی در دوران کودکی. با این حال، برخی از مطالعات استدلال می کنند که تفاوت در ساختار و عملکرد مغز ممکن است به این مشاهدات کمک کند.

آیا این تفاوت ها معنادار هستند و روی رفتار آن ها تاثیر دارد ؟ آیا این تفاوت ها معنادار هستند و روی رفتار آن ها تاثیر دارد ؟