نقد و بررسی فیلم poor thing
ارامیس 1 سال پیش

نقد و بررسی فیلم poor thing

نقد و بررسی فیلم بیچارگان (poor thing) و نظرات کاربران و منتقدان این فیلم را در این پست با ما باشید.

نقد و بررسی فیلم poor thing

نقد و بررسی فیلم poor thing در این بخش برای کسانی است که تصمیم دارند این فیلم را ببینند اما مطمئن نیستند که انتخاب خوبی داشته اند یا نه ؟

فیلم Poor Things با نام فارسی «بیچارگان» یکی از پر سر‌و‌صدا‌ترین آثار سال ۲۰۲۳ بود. فیلمی که جوایز مختلفی را هم در جشنواره ونیز، گلدن گلوب، بفتا و غیره کسب کرد و به تازگی هم با کسب ۴ جایزه اسکار پشت سر «اوپنهایمر» ایستاد.


کارگردان poor thing

احتمالا هر سینما دوستی با فیلمساز یونانی هالیوود، یورگوس لانتیموس، آشنایی دارد. لانتیموس پس از ساخت چندین فیلم نه چندان موفق، با فیلم «دندان نیش» نام خودش را بر سر زبان‌ها انداخت. پس از آن، در سال ۲۰۱۱ فیلم «آلپ» را ساخت و در سال ۲۰۱۵ با فیلم «خرچنگ» -با نقش آفرینی کالین فارل و ریچل وایس- توانست جایزه هیئت داوران جشنواره کن را ببرد و نام خود را به عنوان فیلمسازی صاحب سبک و منحصر به فرد جا بیندازد. لانتیموس در سال ۲۰۱۷ فیلم «کشتن *** ن مقدس» را با نقش آفرینی کالین فارل و نیکول کیدمن ساخت. سپس در سال ۲۰۱۸ فیلم «سوگلی» را با انبوهی از ستارگان هالیوود، از جمله اما استون ساخت و توانست ۱۰ نامزدی در جایزه اسکار کسب کند و رکورددار اسکار ۲۰۱۹ هم شد! (هر چند که تنها موفق به کسب یک جایزه شد!) حالا او پس از ۵ سال با همکاری مجدد با اما استون و تدارک یک تیم بازیگری قدرتمند با حضور مارک رافلو، ویلم دافو، سامی یوسف و مارگارت کوالی فیلم «بیچارگان» را ارائه کرده است.

ژانر فیلم چیست ؟

Poor Things فیلمی در ‌‌ژانر کمدی، درام و رومنس با رگه‌های علمی و تخیلی، محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا، ایرلند و انگلیس می‌باشد. تونی مک نامارا Tony McNamara فیلمنامه را بر اساس داستانی به همین نام که توسط آلاسدیر گری Alasdair Gray نگاشته شده، به رشته تحریر درآورده است. کارگردانی اثر را نیز یورگوس لانتیموس Yorgos Lanthimos بر عهده داشته. این کارگردان سعی کرده تا داستان را در عصر ویکتوریایی اما با دید تخیلی به آینده تصویر کند.


ژانر فیلم ژانر فیلم

خلاصه ای از فیلم بیچارگان

همان ابتدا یک صحنه از خودکشی یک زن (نقش آفرینی اما استون) می‌بینیم و سوالاتی ذهنمان را درگیر می‌کند. سپس وارد یک خانه عجیب و غریب می‌شویم که یک زن ظاهرا بالغ (به نام بِلا) رفتار‌های بسیار عجیب و غریبی را از خود بروز می‌دهد. با پا پیانو می‌زند، عجیب راه می‌رود، نمی‌تواند درست حرف بزند و سوالات خیلی بچگانه می‌پرسد. همزمان با مرد سالخورده‌ای به نام گادوین (با نقش آفرینی ویلم دفو) روبه‌رو می‌شویم که در همان نما‌های ابتدایی و با گریم عجیب و غریبش، فضا را تعجب برانگیز‌تر می‌کند. حتی گادوین سر سفره اسید معده‌اش را به صورت یک بادکنک از دهان خود خارج می‌کند! از طرفی دوربین با Zoom-In و Zoom-Out های متعددش و همچنین نما‌های Eye-Fish و Ultra Wide خودش بیننده را حسابی گیج می‌کند. به این موارد، طراحی صحنه و طراحی لباس خاص را هم اضافه کنید. حتی موسیقی متن هم عادی نیست و جوری به نظر می‌رسد که گویا اصلا درست با فضای فیلم تنظیم نشده است و به نوعی ساز خودش را می‌زند. همه این موارد یک شروع عالی را برای رویارویی با یک اثر لانتیموسی پایه ریزی می‌کنند. اثری که فرم و محتوایش در ابتدا کاملا با یکدیگر منطبق هستند و حسّ تعجب و کنجکاوی را در مخاطب برمی‌انگیزند .در بخش پایانی، گادوین حقایق را به بِلا می‌گوید و چند دقیقه‌ای فیلم فاقد کنش است تا اینکه سر و کله شوهر سابقش (ژنرال) پیدا می‌شود و او را به خانه باز می‌گرداند. شوهر او مردی زورگو با شکل و شمایلی متعلق به چند قرن پیش است. حتی در این بخش هم تحت فشار قرار داشتن بِلا پرداخت خوبی ندارد و برای بیننده ملموس نمی‌شود. این نکته غیرقابل بخششی است چرا که مستقیما با پایان بندی فاجعه اثر مطابقت دارد! فیلمنامه هم که به سادگی هر چه تمام‌تر از عنصر تصادف استفاده می‌کند تا بِلا را رودرروی ژنرال قرار دهد.

بیچارگان بیچارگان

در نهایت هم به پایان بندی به شدت غیر انسانی و *** یف فیلم می‌رسیم. جایی که بِلا، با قرار دادن مغز یک بز در ذهن ژنرال، او را علف‌خوار می‌کند!

چیزی که پایان بندی اثر را بیش از پیش فاجعه‌بار می‌کند این است که فیلمساز در طول ۱۴۰ دقیقه فیلمش قصد داشته، بلا را گام به گام با وجوه مختلف انسانی‌اش آشنا کند و او را در یک سیر تکاملی قرار دهد. بِلا به عنوان کسی که سفر خودشناسی را به طور کامل گذرانده است قرار است در سکانس پایانی به عنوان یک انسان کامل معرفی شود! انسان کامل از نگاه لانتیموس این گونه است!

• بلا بکستر

یک زن جوان حامله دوره ویکتوریایی خود را از روی پل به درون آب پرت می‌کند. کالبد بی‌جان او توسط جراح معروف، گادوین باکستر در آب پیدا می‌شود. گادوین با انجام آزمایش و جراحی نایاب، مغز فرزند نوزاد را با مغز به خواب رفته این مادر مرده پیوند می‌زند. در واقع او موجودی را خلق می‌کند که یک کودک است در بدن زنی بالغ! و او را بلا نام‌گذاری می‌کند. بنابراین بلا در حال کشف جهان و یادگیری مکالمه و پیشرفت در حرکت طبیعی بدن انسان است.

دکتر گادوین یکی از دانشجویان خود به نام مکس را استخدام می‌کند تا شرایط پیشرفت بلا را با آمارگیری زیر نظر بگیرد. در این حین مکس عاشق بلا می‌شود و در نهایت با اصرار دکتر گادوین تن به ازدواج می‌دهد. با پیشرفت هوش بلا و یادگیری راجع به خود و دنیای بیرون او در مورد همه چیز کنجکاو می‌شود و با وکیلی فاسد به نام دانکن به گشت و گذار در دنیا می‌پردازد. دیری نمی‌پاید که بلا بر خم و چم دنیا آگاهی پیدا می‌کند و بعد از جدایی از دانکن در پاریس به فاحشگی می‌پردازد. اما مکس او را پیدا می‌کند و به خانه بازمی‌گرداند. بلا انتخاب می‌کند که با مکس ازدواج کند اما درست میانه مراسم مردی که ظاهرا همسر قبلی او بوده رویت می‌شود. بلا از سر کنجکاوی به زندگی قبل از مرگش که خاطره‌ای از آن ندارد باز میگردد تا خودش را بشناسد اما گویی با خویش قبلی غریبه است. بنابر این به خانه پدری بازمی‌گردد و با دیگر مخلوق‌ها زندگی را می‌گذراند.


• گادوین بکستر

گادوین بکستر مثل فرانکشتاین، زخم خورده و آسیب دیده با گذشته‌ای تاریک است که برای خلق زندگی نو دست و پا می‌زند. او فقط می‌خواهد خالق باشد بنابر این زندگی بخش است اما بارقه‌ای از این جریان نوی زندگی در زیست خودش پیدا نیست. او جراحی کلیشه‌ای است که علم، ذهنش را در بر گرفته و هر حس و حالی خارج از دایره علم و دانش برایش درست به اندازه یک چاله خالی از گنج، پوچ است. پس با این وجود بعید نیست که کاراکتری شبیه به او، با امیال‌ها، علایق و هر مسیری که پیش می‌گیرد، بار‌ها در عرصه سینما دیده شود.

گادوین بکستر خدای بلا است. یک انعکاس پر تجربه‌تر، بی‌احساس تر با کلیشه‌ای ترین شخصیت پردازی که می‌شد برای کاراکتری این‌چنینی تصور کرد می‌باشد! با این وجود درست ادا کردن یک شخصیت توسط بازیگر می‌تواند کاراکتر را از سطح به سوی عمق روانه کند! اما آن‌چه که بلا هست چیزی جز تداعی چهره پشت نقاب مانده گادوین نیست. با این تفاوت که او نقشی منحصر به فرد را به خود می‌پوشاند.


گادوین بکستر گادوین بکستر

• دنیایی متفاوت

در دنیای Poor Things روزمره‌ای قابل مشاهده است که دستخوش تغییر شده. در واقع شما به عنوان کاراکتر به تماشای زیست معمولی می‌پردازید که دگرگون‌تر از واقعیت حال حاضر است. درست مثل یک اثر سوررئال! بالن‌هایی که در خیابان‌های آسمان عبور می‌کنند، حیوانات خانه دکتر گادوین که ترکیبی از خوک و مرغ یا سگ و پرنده‌ هستند! دود پاستلی سبز کشتی همه و همه یک تابلو سوررئال را می‌سازند. لنز‌ها با افق دید بلا در فیلم تغییر می‌کنند. بلا که وارد سفر ماجراجویانه خود می‌شود و به لیسبون و سپس خود را در یک کشتی بخار به سمت اسکندریه می‌یابد و در نهایت خودش را در یک فاحشه خانه پیدا می‌کند. افق دید او نسبت به دنیا گسترده‌تر می‌شود و ظاهر فیلم همراه با زوایای غریبش به یک تعادل و میانه روی می‌رسد. این تهولات پیش آمده در شیوه کارگردانی با کسب تجربیات بلا رابطه مستقیمی دارد.


مصاحبه با کارگردان فیلم poor thing

حضور آلاسدایر الهام‌بخش بود. او فوق‌العاده پرشور و پرانرژی بود و شخصیت عجیب و غریب خاصی داشت. او بدون آنکه تلاشی کند، فوق‌العاده آدم جذابی بود. فکر کنم در آن زمان او ۸۰ سال داشت، اما انرژی یک کودک را از خود نشان می‌داد. هنگام دویدن در اطراف گلاسگو، مجبور بودم گام‌هایم را با او هماهنگ کنم! من او را نه تنها به عنوان یک نویسنده، بلکه به عنوان یک هنرمند دوست دارم. من عاشق طرح‌ها، نقاشی‌ها و تصویرسازی‌های او هستم.

ما سعی کردیم از طریق شخصیت گادوین ویلم دفو به او ادای احترام کنیم، زیرا او به نوعی همزاد آلاسدایر در رمان است. من چند ویدئو از او با ویلم تماشا کردم و به او گفتم:«او آدم خیلی ویژه‌ای بود. اگر راهی باشد که بتوانیم شخصیت او را تجسم کنیم، عالی می‌شود». به همین دلیل ویلم در فیلم با لهجه اسکاتلندی صحبت می‌کند. البته خود رمان نیز منبایی عظیم و نقطه شروعی قدرتمند برای اقتباس فراهم کرد.بلا به هیچ شخصیت دیگری که تابحال دیده‌ام، شبیه نیست، بنابراین پیدا کردن یک مرجع ساده نبود. فکر کنم از معدود مرجع‌های فیلمی‌ای که به ذهنم رسید، معمای کاسپار هاوزر The Enigma of Kaspar Hauser ورنر هرتسوک بود. اما باز هم، لزوما ربط مستقیمی به آن نداشت، اما یک اجرای الهام‌بخش برای‌ ما محسوب می‌شد.

در پایان باید گفت فیلم «بیچارگان» به کمک تبلیغات کاذب جشنواره‌ها، جوایز جهانی و همچنین منتقدان خارجی، به عنوان یک شاهکار تبلیغ می‌شود. اما «بیچارگان» به جز جنبه بصری و بازیگری، یک اثر شعار زده، آشفته و پرایراد –خصوصا در فیلمنامه- است که به هیچ وجه نمی‌تواند سیر تکامل شخصیت اصلی خودش را به شکلی باورپذیر به بیننده ارائه کند و با پایان بندی فاجعه‌ای که دارد، بیننده را با سفری پوچ و غیرانسانی روبه ‌رو می‌کند.


0
0
143