نقد سریال زخم کاری

نقد سریال زخم کاری

سریال زخم‌ کاری جدیدترین ساخته محمدرضا مهدویان، با بهره‌گیری از مولفه‌های ژانر نوآر و گانگستری سعی می‌کند به نبرد میان سردمداران قدرت بپردازد. البته در این بین از ویژگی‌های ملودرام و ماجراهای عشقی نیز غافل نمی‌شود.

بازیگران اصلی سریال زخم کاری

انتخاب جواد عزتی به‌عنوان بازیگر امتحان پس‌داده‌ای که نقش آفرینی‌اش در تمام ژانرها مورد توجه قرار می‌گیرد در استقبال فراوان مخاطب بی‌تاثیر نیست. عزتی بازیگری است که به‌صورت فرامتنی توانایی جذب مخاطب را دارد. او با بازی در نقش مالک مالکی، علاوه‌بر وجوه مختلفی که درون خود کاراکتر وجود داشت، با استفاده از اکت‌ها و نوع بازی مبتنی بر حس و تکنیک مخصوص خودش در باورپذیر کردن مالکی نقش به‌سزایی داشت. البته این بدان معنی نیست که نقصی در کاراکتر و سیر منحنی شخصیت مالک وجود ندارد.

حضور رعنا آزادی‌ور که کاراکترش متفاوت از منبع اقتباس و سمیرای رمان بیست زخم کاری طراحی شده بود و در این بین سازندگان تلاش کرده بودند او را به لیدی مکبث نزدیک کنند، در نقش یک زن شیطان‌صفت، تحریک‌کننده، فتنه‌گر و جاه‌طلب باعث خلق یک کاراکتر خاص و کمتر پرداخته شده در سینمای ایران شده بود و این موضوع با درک درستی که او از نقش داشت همراه شد و نقطه عطف کارنامه کاری او را رقم زد. البته نوع عملکرد کاراکتر سمیرا در سریال پر فراز و نشیب است؛ در چند قسمت ابتدایی می‌درخشد، در میانه افت می‌کند، سپس در یک سوم پایانی خودی نشان می‌دهد و در انتها به خاطر رویکرد اشتباه فیلم‌نامه‌نویسان فرومی‌پاشد.

فیلنامه سریال زخم کاری

محمدحسین مهدویان فیلم‌نامه زخم کاری را با اقتباس از رمان بیست زخم کاری به رشته تحریر درآورده است و با نگاهی به بن‌مایه رمان سعی کرده اثری جنایی درام بیافریند. او برای اینکه ساختار فیلم‌اش را به مقوله ژانر نزدیک کند با نگاهی به مولفه‌های ژانر گانگستری مثل قتل‌های زنجیره‌ای، نمایش چهره منفی پدرخوانده‌ها و نبرد آن‌ها و همچنین مناسبات قدرت می‌پردازد و از آن سو هر از گاهی به فیلم‌های نوآر پهلو می‌زند و سعی می‌کند از مایه‌های تیره رنگی و حضور فم فتال‌ها در سریال بهره بگیرد.

او دراین‌میان برای اینکه قشر وسیع‌تری از مخاطبان را با خود همراه کند به ملودرام‌ و ماجراهای عشقی نیز بی‌توجه نیست و درون پیرنگ اصلی خود، چند پیرنگ فرعی با محوریت چنین موضوعاتی تعبیه می‌کند.

رمان بیست زخم‌کاری مشکل عمده‌اش فقدان درام است و در این بین از پرش‌های بی‌مورد و حذف‌های مکرر در مسیر داستان رنج می‌برد. بااین‌حال در یک مسیر ژانری مشخص حرکت می‌کند و به جنگ میان رئوس قدرت در بستری جنایی می‌پردازد. اولین تفاوت عمده‌ای که میان رمان و داستان دیده می‌شود در خصوص شخصیت‌هاست؛ رمان برای ترسیم روابط قدرت، بیشتر فضایی مردانه را ترسیم می‌کند و جز سمیرا به کمتر زنی مجال حضور می‌دهد اما در فیلم‌نامه، مهدویان برای اینکه به خطوط مختلف داستانی و ژانرهای مختلفی که در نظر دارد بهتر بپردازد، منصورِ رمان را به منصوره تبدیل می‌کند و نقش میثم و مائده را برجسته می‌کند. با این چند تغییر فرصت برای یک ملودرام خانوادگی و یک داستان عشقی جوانانه نیز فراهم می‌شود. دراین‌میان می‌توان گفت که منصوره شخصیتی کاملا جدید است که در اثر منبع حضور ندارد.

بر این اساس سریال را می‌توان به سه قسمت تقسیم کرد؛ شروعی خوب و قابل قبول تا جایی که بهترین اپیزود سریال در قسمت هفتم رقم می‌خورد، میانه‌ای پر افت و خیز که دو قسمت نسبتا خوب دارد و درنهایت پایانی آشفته و الصاق شده به اثر که به‌طور کامل از فضای اصلی سریال دور است.

سریال زخم کاری سریال زخم کاری

جزئیات سریال زخم کاری

شروع سریال و قسمت ابتدایی را نمی‌توان یک افتتاحیه باشکوه دانست چرا که کم‌جان طراحی شده و فاقد آن ویژگی‌هاست که مخاطب را میخکوب کرده یا آن‌ها را برای قسمت بعدی منتظر نگه‌دارد. درواقع می‌توان گفت نه تعلیقی به وجود می‌آید و نه غافلگیری‌ای. همچنین سریال، پیش از شروع به دلایل تبلیغات گسترده انتظار بالایی را برای مخاطب به وجود آورده بود که پس از اتمام قسمت اول این انتظار برآورده نشد. 

از قسمت چهارم به بعد اهداف کاراکترها شکل مشخصی می‌یابد و با اضافه شدن کاراکترهای فرعی و کنش‌مند، داستان مسیرش را به درستی طی می‌کند. مالک پس از قتلی که مرتکب‌اش شده باید منتظر بازخواست باشد. این بازخواست و محاکمه به دو شکل درونی و بیرونی در فیلم‌نامه خود را نشان می‌دهد. شکل درونی آن حالات روحی و وضعیت بد مزاجی اوست و شکل بیرونی آن ازطریق شخصیت نجفی (مهدی زمین‌پرداز)‌ پیگیری می‌شود. نجفی به‌عنوان بزرگ‌ترین مانع جلوی راه مالک سبز می‌شود و حق‌السکوت طلب می‌کند. در اینجا فیلم‌نامه طبق اصول فیلم‌نامه‌نویسی در خصوص شخصیت‌های فرعی حرکت می‌کند و نجفی که بزرگ‌ترین خصلت‌اش طمع‌کاری است، با اضافه شدن رِندی به ساحت شخصیت‌اش، عمق می‌گیرد.


با تغییر در راس قدرت و به ثبات رسیدن مالک باید خطوط روایی تازه‌ای به جریان بیفتد اما ناگهان در اپیزود هشتم همه چیز قابل پیش‌بینی می‌شود و دلایل محکمی بابت رویدادهای در جریان ارائه نمی‌شود. مثل غیب شدن ناگهانی خاندان ریزآبادی با توجیه یک خطی ترس آن‌ها از مالک و روایت نشدن فرایند رفتن آن‌ها از ایران. از آن طرف سیر تصادف‌ها بیش‌ازپیش به داستان صدمه وارد می‌کند. تصادفا مائده در خانه تنها می‌ماند تا مقدمات صحنه‌ی پایانی خودکشی فراهم شود و میثم یکدفعه به تعقیب مالک می‌پردازد و به‌طور اتفاقی مالک را درکنار کیمیا می‌بیند. این تعقیب و گریز توسط میثم بدون هیچ وجه شخصیت‌پردازانه و پیش‌زمینه قبلی انجام می‌شود و پیگیری‌اش توسط او بعید به نظر می‌رسد. سپس در صحنه خودکشی، دو شخصیتی را داریم که از قبل برای مخاطب مهم نشده‌اند و تک‌بُعدی و کم‌عمق‌اند. نه رابطه‌شان پیشرفت خوبی داشته و نه الزامات شخصیتی‌شان تغییری کرده است. پس چه‌طور می‌شود نگران سرنوشت‌شان شد؟

جزئیات سریال زخم کاری جزئیات سریال زخم کاری

در دو قسمت پایانی، فیلم‌نامه زخم کاری به‌حدی غیر منطقی می‌شود که جای هیچ دفاعی را باقی نمی‌گذارد. بازگشت ناگهانی، آسان و بی‌مقدمه ناصر که غیبت طولانی‌اش را زیر سؤال می‌برد در راس این اتفاقات قرار می‌گیرد. در این مورد باید هم‌چون قضیه منصوره مالک غافلگیر شود و نه مخاطب و باید قبل از رویارویی ناصر با مالک مقدمات این مواجهه چیده می‌شد.

درنهایت ژانر گانگستری یکباره و با آن شعر سعدی تبدیل به درس اخلاق می‌شود. مسیر سریال به کلی از قسمت چهاردهم تغییر می‌کند و به سمت اخلاقی‌شدن می‌رود. سریال روی خاستگاه مذهبی سمیرا تمرکز می‌کند و آدم بد را به سزایش می‌رساند. همه چیز شکلی باسمه‌ای پیدا می‌کند و در صحنه قتلِ مالک، ملودرام حرف اول را می‌زند. آدم بد زمین می‌خورد، سمیرای بدخواه و حریص به جنون می‌رسد و دنیای زخم‌کاری ناگهان کودکانه می‌شود و شرِ دامن گیرِ سیزده قسمتِ ابتدایی، ناگهان به‌دست سیستم قضایی و قوانین اولیه شهری کنترل می‌شود و این چنین ناصر و منصوره هم به مقصد نمی‌رسند.

سخن آخر

مهم‌ترین ایراد فیلم‌نامه قسمت چهاردهم و پانزدهم است. به غیر از ژانر گانگستری، این ایراد به هیچ عنوان با نوآر خواندن اثر نیز قابل توجیه نیست. در اینجا شخصیت اصلی بی‌ارتباط با فیلم نوآر همه چیزش را از دست می‌دهد، اغواگر نیز چیزی به‌دست نمی‌آورد و همه، همه‌چیز را می‌بازند. به‌طور کلی این طرح یک سریال نوآر یا جنایی نیست. طرح یک سریال آموزنده و پیام‌آور است. حال پایان طوری طراحی شده که پیام آور بودن را نیز به سخره می‌گیرد. همه چیز به طبیعت ارجاع می‌یابد و دوربین روی صورت مالک م *** نمی‌کند تا از هر قطعیتی به دور باشد.


در پایان باید به این نکته اشاره کرد که کشمکش‌های نیروهای مختلف یک داستان خوب، هیچ‌گاه با پیروزی قاطعانه اخلاق تمام نمی‌شود. بحث سر وفاداری به واقعیت و اخلاق‌گرایی چیز دیگری است که در قلمرو این سریال نمی‌گنجد.

3
0
447