آشنایی با موجودات باستانی ایران
برای شناخت موجودات افسانهای و باستانی ایرانیان باستان نیز از منابع اصلی اساطیر ایران یعنی شاهنامه و اوستا استفاده میکنیم و به بررسی چندین موجودات مهم افسانههای ایرانی میپردازیم .
• سیمرغ
اوستا که کتاب مقدس زرتشتیان شناخته میشود، روایات مختلفی از سیمرغ افسانه ای دارد. برای مثال، هنگام چارهجویی زرتشت از اهورامزدا برای رهایی از آزار و اذیت مردم، اهورامزدا داشتن پری از مرغ بزرگ را شرط کسب فر و شکوه میداند. همچنین، تأکید میکند که با همراهداشتن این پر، هیچ مرد نیرومندی توان چیرگی بر او را نخواهد داشت و همه وادار به تعظیم در برابر فرد دارندهی پر میشوند.تیزرو و تندپروازترین در میان پرندگان، سبکبالترین در میان پرندگان بلندپرواز، توانا در پنهانشدن از دید شکارچیان، دارای اندام بزرگ بهگونهای که هنگام نشستن بر قلهی کوهها تمام سطح قله پوشیده میشود.فردوسی در کتاب شاهنامهی خود ویژگیهای مشخصتری از سیمرغ ارائه میدهد و او را یک قهرمان میداند. فردوسی اولین بار در داستان زال به وجود این پرنده اشاره کرده است. بر اساس این داستان، سیمرغ افسانه ای زال را به آشیانهی خود میبرد تا او را تربیت کند و بپروراند. بدین ترتیب، زال فرهمند پرورش مییابد.پس از رشد کافی زال، زمان جدایی او از سیمرغ فرا میرسد و در این هنگام، سیمرغ پر و فر ایزدی خود را به او میبخشد. زال با داشتن این پر میتواند در هنگام مواجهه با سختی، از سیمرغ کمک بطلبد. در طول داستان او دو بار از پر استفاده میکند: یک بار هنگام زادهشدن رستم و بار دیگر بههنگام نبرد میان رستم و اسفندیار.محل زندگی سیمرغ در شاهنامه کوه البرز (قاف) عنوان شده است که منظور کوه البرز امروزی نیست.در شاهنامه، سیمرغ دیگری متفاوت با سیمرغ داستان زال وجود دارد که دارای ویژگیهای اهریمنی است. این پرنده در داستان هفتخوان اسفندیار نمود پیدا میکند و بهدست او کشته میشود. پرندهی مدنظر با داشتن ویژگیهای طبیعی به پرندگان عظیمالجثهی دنیای واقعی شباهت بسیار دارد.
• همای سعادت
در افسانههای ایران، مانند ققنوس در اساطیر مصر و یونان صاحب کرامت است. هما در ادبیات ایران به عنوان نماد سعادت است و برعکس جغد که نماد شقاوت است البته هما میتواند پرندهای افسانهای و اساطیری باشد. در قصهها و مثلهای ایرانی از هما به عنوان پرندهای استخوانخوار و بیآزار یاد شدهاست.نقش این پرنده در کندهکاریها و برخی از سر ستونهای پارسه تخت جمشید پیداست. در خرابههای تخت جمشید که پایتخت هخامنشیان بوده است دو مجسمه سنگی از هما پیدا شدهاست. این نشان میدهد که هما در زمان ایران باستان نیز پرنده سعادت بوده است.هما یک پرنده افسانهای نیست و یک موجود واقعی و بومی کشورمان ایران است. پرندهای که از دیرباز در باورهای مردم این سرزمین نشانه خوشبختی و سعادت انسانهای پاک نهاد آریایی بوده و نزد مردم صاحب کرامت است.مرغی که نامش بارها در اشعار بزرگان ادب پارسی تکرار شده از جمله پرندههایی است که دیدن آن به سادگی مقدور نیست و اینقدر کم دیده میشود که در افسانهها دیده شدن آن را نشانه خوش یمنی دانستهاند.در ادبیات داستانی کهن ایران آمده است که هر گاه پادشاهی در میگذشت و وارثی برای جانشینی نداشت، مردم را در میدانی جمع و همایی را رها میکردند؛ هما بر روی سر یا شانه هر شخصی که مینشست آن فرد پادشاه آن سرزمین میشد.
• آل
در باور عامه، «آل» موجودی خطرناک است، که از فرهنگ ایران قدیم نشأت می گیرد. آل موجودی نامریی به شکل زن لاغر و بلند قد با پستانهای آویخته توصیف شده. در صورت سرخ رنگ آل بینی ای از جنس گل قرار دارد. آل روبروی زن زائو و نوزاد حاضر میشود و اگر فرصت یافت و زائو تنها ماند جگر او را میرباید. سپس به سرعت به طرف آب میرود و جگر زائو را به آب میزند. زائو بلافاصله میمیرد. برای جلوگیری از دستبرد آل باید دور بستر زائو را با کارد یا قیچی که ناف نوزاد را با آن زدهاند خط کشید. سه یا پنج پیاز را به سیخ کشید و قیچی یا کارد یا شمشیر و تفنگ و دیگر چیزهای فلزی و نوک تیز در کنار اتاق گذاشت. آل از چیزهای فلزی نوک تیز میترسد. فرو کردن سوزن به پارچهای و گذاشتن بالای سر زائو برای رفع آل خوب است.از اعتقادهای قدیمی ایرانیان یکی این است که آهن دیو و غول و اهریمن را دفع میکند و ضد جادو است.تا شش روز باید بالای سر زائو و نوزاد شمع بسوزد. زائو نباید تنها بماند و کسی جز نزدیکانی که هنگام زادن در اتاق بودهاند نباید به دیدن او بیاید شاید آل باشد که به صورت انسان درآمده. شب ششم باید در اتاق زائو تا صبح همه بیدار بمانند و چراغها روشن باشد و در این شب باید دعاها و اشعار مذهبی و سرودها و آوازها خوانده و پیوسته به دف و دایره کوبیده شود تا آل بگریزد.
• بختک
بختک در افسانه ها و باور عامیانه ی ایرانی موجودی خیالی است که شب ها قصد خفه کردن آدم در خواب را دارد. در این حالت که در واقع حالت فلجی موقت بدن است، بنا بر نظر عوام این موجود خیالی روی سینه ی افراد می نشیند و همه ی بدن او را در اختیار می گیرد و قفل می کند و انسان تنها شاهد ناتوانی خود است. وی بخنک را حس می کند ولی نمی تواند او را ببیند.به باور عوام، بختک در جنگل ها و باغ ها و در میان درختان می گردد و ظاهرن این اعتقاد بر اثر ناآگاهی بر تاثیر گاز کربنیک درختان در شب بوده است که شخص خوابیده در زیر درخت را به خفگی می اندازد. اصطلاح “بختک روی زندگی کسی افتادن” از این موجود خیالی گرفته شده است.
• پری
در تاریخ داستانهای كهن همواره از موجودی به نام پری یاد شده است . این نام از اوستا تا قصه های عامیانه ی مادربزرگها بارها تكرار شده است . پری موجودی افسانه ای و فریبنده است كه برای قرنها در ذهن و اندیشه و تاریخ ایرانیان زنده مانده . در طی قرنها شخصیت او بارها دگرگون شده و گاه مظهر هر گونه پلیدی و بدخواهی است و گاه چون فرشته است .پری در ادب فارسی گاهی به معنای فرشته و متضاد نامهایی مثل دیو و اهریمن به كار رفته است و در بسیاری از موارد هم با جن هم معناست چنانكه در مرزبان نامه آمده معظمان یعنی افسونگران و جن گیران پری را در شیشه می كنند . در برخی ترجمه های فارسی كهن قرآن نیز واژه ی جن به پری ترجمه شده است .در شعر فارسی به اینكه پری همانند جن با جنون و دیوانگی مرتبط است اشاره شده است . تركیباتی هم نظیر پری افسای ، پری بند ، پری خوان ، پری سای و پری گرفته به معنای جن گیر است . در نزد عامه پریان را گاهی خوبان یا از ما بهتران می گویند و معتقدند زیر درختان در كنار چاه ها و چشمه سارها نباید خوابید زیرا ممكن است آدمی پری زده شود . در روزگاران دور برای درمان پری زده به راهنمایی غیب گو در مكانی مانند سایه ی درخت و كنار چشمه سار و زیر زمین و آب انبار سفره ای پارچه ای به رنگ سبز یا سفید، آرد ، نمك ، شمع و آینه می گستراندند و اورادی می خواندند . این رسم كه سفره سبزی كردن نام داشت اكنون تقریبا منسوخ شده است .در اعتقادات ایرانیان كهن دو تصور كهن وجود داشت یكی تصور منفی كه بر طبق اعتقادات زرتشتی پری را پلید و اهریمنی می دانست و دیگری تصوری كه پری را الهه ی عشق و باروری می دانست و جنبه ی قداست به پری می داد .
• چمروش
در تاریخ کهن چمروش را به صورت موجودی توصیف کردهاند که بدن او، همچون شیر است و دارای سر و بالهایی همانند یک عقاب میباشد. گفته میشود که این پرنده بر روی زمین، زیر درخت سوماً (همان هوم) سکونت دارد که این محل همان جایی است که سیمرغ نیز شبها را در آن به سر میبرد. وقتی که سیمرغ از مکانی که شبها در آن سکنی دارد، فرود میآید و به پایین میرسد، تمامی دانههای رسیده بر زمین سقوط میکنند. این دانهها توسط چمروش جمعآوری میشوند، و او سپس آنها را در بخشهای دیگر زمین نیز، میپراکند.چمروش در واقع نمونهٔ اولیهای از تمامی پرندگان در زمین است، و گفته میشود که این امر به عنوان قانونی حاکم بر همهٔ پرندگان زمین و برای حمایت از تمامی آنان، صورت میپذیرد. بر طبق گفتهٔ اوستا کذا، صحیحتر: بر طبق بندهش ایران زمین هر سه سال یکبار توسط بیگانگان انیران، مورد هجوم و غارت واقع میشود و وقتی این اتفاق میافتد، فرشته برج کذا، صحیحتر: ایزد بُرز یا بُرزایزد، چمروش را به روی بالاترین نقطه از قله کوه میفرستد تا او ضمن پرواز، بیگانگان انیران را به سان پرندهای که به دانههای ذرت نوک میزند، برمی چیند.رفع ابهام درباره چمروش و پرنده هما مجسمههای بزرگ و سنگ نگاره هایی تخت جمشید، که اشتباهاً به عنوان «هما» نامگذاری شده اند، در واقع پرنده «چمروش» است که متاسفانه بر اساس یک اتفاق در انتخاب نماد برای شرکت هواپیمای ملی ایران (هما)، ما اکنون به اشتباه هُما را به شکل شیر بالدار میشناسیم، درصورتیکه پرنده هما به هیچ عنوان یک شیر بالدار نبوده بلکه (به عقیده زرتشتیان ایران) هما پرنده ی لاشخور استخوان خوار آرام و متین و نماد سعادت انسانها بعد از مرگ است.